Monday 24 December 2007

مبدأ و سرنوشت عالم بر اساس نظریه مهبانگ



یکی از فرضیه ها، یا به عبارت بهتر نظریه ها، در مورد پیدایش جهان که پیروان و طرفداران فراوان دارد نظریه مهبانگ است. بنابراین نظریه جهان بر اساس مدل فریدمن قابل تفسیر است . در مدل فریدمن فرض بر این است که هر چه عالم سردتر می شود گسترش بیشتری می یابد. از یک طرف، هر چه عالم گسترش پیدا می کند سردتر می شود به طوری که وقتی وسعت عالم دو برابر شود دمای آن نصف خواهد شد. از طرف دیگر، چون دما نماینده میانگین انرژی هر ذره مادی است، این سرد شدن جهان اثر مستقیم بر روی ذرات مادی جهان دارد در دمای خیلی زیاد ذرات مادی با چنان سرعتی حرکت می کنند که نیروی جاذبه بین آنها نمی تواند آنها را به سمت یکدیگر جذب کند. یعنی نیروی حاصل از حرکت بیشتر از نیروی جاذبه است. اما به تدریج که ذرات مادی سردتر می شوند از سرعت آنها کاسته می شود و این امکان پیش می آید که نیروی جاذبه غالب گردد و ذرات جذب یکدیگر و حتی با هم ترکیب شوند. از طرف دیگر، نوع ذرات مادی موجود در عالم به دمای عالم بستگی دارد. در دماهای زیاد وقتی دو ذره به هم برخورد می کنند، به علت انرژی زیادی که دارند، قادر به تولید تعداد زیادی زوج ذره – پاد ذره هستند. اگرچه، امکان دارد این زوج ها نابود شوند، اما در دمای زیاد، سرعت تولید آنها خیلی بیشتر از سرعت نابودی آنها خواهد بود. از طرف دیگر، وقتی دما کم می شود، سرعت ایجاد زوج های ذره – پاد ذره خیلی کمتر از سرعت نابودی این زوج ها خواهد شد ( توجه داشته باشید که ذره و پاد ذره وقتی کنار هم قرار گیرند خود به خود یکدیگر را از میان می برند ). دمای زیاد میزان سرعت حرکت را بالا می برد. همچنین، سرعت زیاد اجازه نمی دهد که زوج های ذره – پاد ذره کنار هم قرار گیرند تا یکدیگر را از بین ببرند.
در نقطه مهبانگ جرم عالم نزدیک به بی نهایت، اندازه آن نزدیک به صفر و دمای آن نیز در حد بی نهایت بوده است. اما، بر اثر مهبانگ، در یک لحظه بسیار کوتاه عالم گسترش یافته و دمای آن به سرعت کم شده است. به طوری که می توان گفت در زمانی معادل یک ثانیه بعد از مهبانگ دمای جهان از مقدار بی نهایت به حدی معادل 10 بیلیون درجه سانتیگراد کاهش پیدا کرده است. گرچه این دما بیش از هزار برابر دما در مرکز خورشید است، اما، رسیدن به این دما چیزی غیر ممکن نیست ( در حال حاضر می توان با انفجار بمب هیدروژنی بسیار قوی در یک محیط بسته و کوچک به این دما رسید ). در لحظات اولیه بعد از مهبانگ جهان از ذرات فوتون، الکترون، نوترینو، پاد نوترینو، نوترون ( به مقدار کم ) و پاد نوترون تشکیل شده بود. ذرات فوتون، الکترون، نوترینو، و پاد نوترینو ذرات سبکی هستند که تنها نیروی الکترومغناطیسی یا هسته ای ضعیف بر آنها مؤثر است. علاوه بر این ذرات، تعداد کمی نوترون، پاد نوترون، و پروتون نیز وجود داشته که مجموع جرم جهان بعد از انفجار بزرگ را تشکیل می داده اند. تولید الکترون – پاد الکترون، بر اثر برخورد ذرات با یکدیگر، کمتر از مقدار نابودی آنها بوده است. در نتیجه، تقریباً تمام الکترون ها و پاد الکترون ها یکدیگر را خنثی کرده و به فوتون تبدیل شده اند. تنها تعداد کمی از الکترون ها که از دست پاد الکترون ها جان سالم به در برده اند، باقی مانده اند. از طرف دیگر، نوترینوها و پاد نوترینوها که دارای نیروی کنش و واکنش بسیار ضعیفی بوده اند، یکدیگر را با سرعت خیلی کمتری خنثی کرده اند. از طرف دیگر، الکترون ها و پاد الکترون ها، به دلیل این که دارای بار الکتریکی هستند، با سرعت خیلی زیادی یکدیگر را از بین برده و به فوتون تبدیل شده اند. به خاطر اختلاف سرعت نابودی الکترون ها و نوترینوها، پس از گذشت زمان، الکترون ها به سرعت کم شده و مقدار عظیمی از آنها به فوتون تبدیل شدند و در عوض تعداد بسیار زیادی از نوترینوها و پاد نوترینوها عالم را پر کردند. حتی، بعضی اعتقاد دارند که امروزه هم این نوترینوها وجود دارند، ولی، چون دمای آنها بسیار کم و جرم آنها ناچیز است برای ما قابل تشخیص نیستند. بعضی عقیده دارند که چون نوترینوها دارای جرم بسیار کمی هستند اگر مقدار زیادی از آنها در یک نقطه جمع گردند، شاید بتوان از طریق نیروی جاذبه آنها به وجودشان پی برد. وجود این ذرات، به هر شکل که ثابت شود، کمک بزرگی به نظریه مهبانگ خواهد کرد.
زمانی کمتر از یـک صد ثانیه بعد از مـهبانگ دمـای جــهان بایستی به یک میلیون درجه سقوط کرده باشد. در چنین دمایی دیگر پروتون ها و نوترون ها انرژی کافی برای فرار از میدان نیروی هسته ای قوی را ندارند و شروع به ترکیب شدن با یکدیگر می کنند و هسته اتم دوتریم که همان هیدروژن سنگین است به وجود می آید. بعد از آن هسته های دوتریم به نوبه خود با هم ترکیب می شوند و هسته هلیم را می سازند که دارای 2 نوترون و 2 پروتون است.عده ای از دانشمندان عقیده دارند که در این زمان مقدار کمی از مواد سنگین تر مانند لیتیم و بریلیم نیز ساخته شده است. با محاسبه های دقیق می توان نتیجه گرفت که در این مدل مخصوص از عالم، یعنی مدل مهبانگ، با گرمای زیاد به اندازه یک چهارم تمام پروتون ها و نوترون ها به هسته هلیم و هیدروژن سنگین تبدیل شدند و بقیه در حالی که تحت تغییر و تحول درونی قرار گرفتند، در نهایت، هسته هیدروژن معمولی را تشکیل دادند.
نظریه پیدایش جهان بر اثر مهبانگ با دمای بسیار زیاد را جرج گاموف در مقاله ای که در سال 1947 میلادی منتشر شد مطرح کرد. عنوان این مقاله " شروع عالم " نام داشت و دو نفر دیگر از شاگردان گاموف به نام های هانس بته و رالف آلفر نیز سهم به سزایی در انتشار این نظریه داشتند. در این مقاله گاموف و همکارانش ادعا می کنند که هنوز تابش هایی که به صورت فوتون ها از لحظات اول پیدایش عالم، بر اثر دمای زیاد، به وجود آمده اند، وجود دارند. اما دمای این فوتون ها بسیار کم شده و شاید به صفر مطلق، یعنی 270 – درجۀ سانتیگراد، رسیده است. دمای پایین، انرژی فوتون ها را تا آنجا کم کرده که ما از وجود آنها بی خبر هستیم، لیکن آنها هنوز در فضا پراکنده هستند. همین فوتونها بودند که در سال 1965 میلادی با دستگاهی که پنزیاس و ویلسون برای گرفتن امواج رادیویی نصب کرده بودند کشف شدند.
زمانی که گاموف نظریه خود را در مورد شروع عالم انتشار داد، هنوز وسایل لازم برای محاسبه های دقیق که صحت این نظریه را تأیید کند وجود نداشت. دانش ما در مورد کنش و واکنش هسته ای نوترون ها و پروتون ها نیز خیلی کمتر از امروز بود. اخیراً، با داشتن علم کافی راجع به طرز کار نوترون ها و پروتون ها در میدان های هسته ای و در دست بودن کامپیوترهای بسیار سریع، دانشمندان توانسته اند محاسبات دقیق که برای نشان دادن صحت نظریه گاموف لازم است انجام دهند. نه یک نفر، بلکه چندین گروه مختلف در نقاط مختلف دنیا و به طور مستقل از یکدیگر این کار را انجام داده اند و همه به نتایجی بسیار مثبت رسیده اند. با تکیه بر نتیجه این محاسبه ها می توان گفت که فرض گاموف تقریباً صحیح ترین تصویری است که ما از پیدایش جهان می توانیم داشته باشیم. با توجه به محاسبه های دقیق ریاضی می توان نتیجه گرفت که تنها چند ساعت پس از مهبانگ تولید هلیم به کلی قطع شده است. از این لحظه تا مدتی قریب به یک میلیون سال جهان به سرعت گسترش یافته بدون آن که چیز تازه ای به وجود آید. وجود این گسترش سریع برای پایین آمدن دمای عالم لازم بوده است. زمانی که دمای جهان به جایی می رسد که دیگر الکترون ها و هسته های اتمی، به دلیل نداشتن انرژی کافی، نمی توانند از میدان الکترومغناطیسی، که بر اثر بار منفی الکترون ها و بار مثبت پروتون ها به وجود آمده بود، فرار کنند، شرایط مناسب برای تولید اتم های دیگر به وجود می آید. از این زمان به بعد، اتم های مختلف با ترتیبی منظم به وجود می آیند. هر چه دمای جهان کم می شود از گسترش جهان کاسته می شود تا آنجا که بعضی از مناطق جهان بر اثر نیروی جاذبه از گسترش باز می ایستد.
در مناطقی که سرد می شوند چون گسترش یا کاملاً متوقف شده است و یا با سرعتی خیلی کم ( چیزی معادل یک صدم در هر یک میلیون سال ) ادامه دارد، اتم ها که دیگر نمی توانند از میدان جاذبه فرار کنند به درون هم سقوط می کنند. از طرف دیگر، نیروی جاذبه وارد بر منطقه ای که از گسترش باز مانده است باعث می شود که این منطقه را به دوران دور خودش وادارد. هرچه اتم ها متراکم می شوند سرعت این دوران بیشتر می شود، تا آنجا که سرعت چرخش منطقه به جایی می رسد که نیروی گریز از مرکز جاذبه را خنثی می کند و به این شکل اولین کهکشان ها با مدار گردش دایره شکل به وجود آمده اند. مسیر این کهکشان ها گرچه دایره کامل نیست، ولی ، همواره یک مسیر بسته و در اکثر موارد بسیار نزدیک به دایره است. مناطقی از جهان که در مجاورت نیروهای جاذبه قوی نبوده اند به دوران در نیامده اند و این مناطق موسوم به کهکشان های سهمی شکل یا غیر دوار هستند. درون این کهکشان ها، ستارگان و مناطق دورانی فراوان وجود دارد، لیکن، خود کهکشان دارای حرکت دورانی نیست. در کهکشان های دوار عمل انقباض، به خاطر تعادلی که بین نیروی جاذبه و نیروی گریز از مرکز به وجود آمده است، دیگر انجام نمی گیرد و یک حالت تعادل همه جانبه به وجود می آید.
همان طور که گفتیم کهکشان های غیر دوّار که خود دارای حرکت دورانی نیستند قسمت های درونی آنها تحت جاذبه خود کهکشان، دارای حرکت دورانی شده اند و به دور مرکز کهکشان می گردند. نیروی حاصل از دوران قسمت های مختلف کهکشان های غیر دوّار خود باعث می شود که درون کهکشان حالت تعادل به وجود آید و عمل انقباض و سقوط اتم ها کم کم به پایان برسد.
به مرور زمان، گازهای هیدروژن و هلیم درون کهکشان ها به صورت ابرهای عظیمی از هم جدا می شوند. این ابرها به دلیل این که تعادل نیروی جاذبه آنها به هم خورده است، دوباره در خود سقوط می کنند و از برخورد اتم ها با یکدیگر دوباره دما بالا می رود تا آنجا که می تواند هیدروژن را به هلیم تبدیل کند. گرمای حاصل از این عمل فشار گاز را زیاد می کند و از سقوط ابرهای عظیم در خودشان جلوگیری می کند. این فرآیند همان مسیر پیدایش ستارگان است. تا زمانی که در این ابرهای پراکنده مقدار کافی هیدروژن برای ایجاد هلیم و سوخت سوخت کافی برای بالا نگاه داشتن دما وجود دارد، آنها در حال تعادل با جاذبه خود باقی می مانند. خورشید یکی از ستارگانی است که در حدود پنج بیلیون سال قبل به این شکل به وجود آمده است و میلیون ها سال است که در حالت تعادل وجود دارد.
تعادل پایدار توده های گاز رابطه مستقیم با فشار گاز دارد. به این معنا که هر چه ستاره ای سنگین تر باشد نیاز به دمای بیشتر و در نتیجه باقی ماندن در حال تعادل خواهد داشت. برای ایجاد دمای بیشتر بایستی با سرعت بیشتری ذخیره سوخت ستاره مصرف شود. در نتیجه، به نظر می رسد که هر چه یک ستاره سنگین تر باشد سوخت خودش را سریع تر مصرف می کند و در نتیجه عمرش کمتر خواهد بود. بد نیست بدانیم، کم عمرترین و جوان ترین ستارگانی که می شناسیم بیش از یک صد میلیون سال عمر دارند.
وقتی در ستارگان سنگین حرارت از حد معینی تجاوز کند این ستارگان علاوه بر گاز هلیم می توانند گازهای سنگین مانند کربن و اکسیژن ایجاد کنند. اما این گازها مقدار زیادی انرژی تولید نخواهند کرد و در نتیجه یک حالت بحرانی به وجود می آید. این مسئله که بین این حالت بحرانی تا زمان نابودی یا خاموشی ستاره چه پیش می آید به درستی معلوم نیست. یک حدس علمی که با معادله های ریاضی ناسازگار نیست این است که قسمت درونی ستاره به مرور به ستاره خاموشی، از یکی از انواع ستارگان خاموش ( سیاهچاله ها ). در می آید و قسمت خارجی ستاره بر اثر انفجار عظیمی به فضا پرتاپ می شود و انرژی این انفجار آنچنان است که تمام ستارگان دیگر کهکشان را روشن تر جلوه خواهد داد. این ستارگان در اواخر عمرشان عناصر سنگین تری در سطح خارجی خود تولید می کنند و این عناصر در موفع انفجار جدار خارجی ستاره، در فضای کهکشان پخش شده و خود هسته مرکزی ستارگان تازه ای می گردند که اینها را ستارگان نسل دوم، سوم، و غیره می نامند.
در حدود پنج بیلیون سال قبل بر اثر انفجار ستاره ای در کهکشان سحابی مقداری از اجسام سنگین این ستاره به درون ابرهایی از گازهای هلیم و هیدروژن پرتاب شد و خود هسته ای برای ایجاد خورشید ما و سیارات آن گردید. مقدار زیادی از این گازها در اطراف یکی از این اجسام سنگین جمع شدند و خورشید ما را به وجود آوردند. بقیه گازها از میدان جاذبه خورشید فرار کردند و اجسام سنگین تری که درون این گاز ها بود موفق به فرار از جاذبه خورشید نشدند و امروز آنها را سیارات منظومه شمسی می نامیم که زمین ما، با تمام عظمتش، خود یکی از این ذرات است.
خلاصه نظریه گاموف این است که جهان پس از یک انفجار بسیار عظیم با دمای بسیار زیاد شروع شد و از آن لحظه به بعد در حال گسترش و سرد شدن است. این نظریه مورد قبول همه اهل علم و حتی اخیراً کلیسا نیز آن را قبول کرده و اعلان نموده است که با تعلیمات کلیسا ناسازگار نیست.
با تمام این اوصاف چند سؤال بسیار مهم باقی می ماند که این نظریه قادر به پاسخگویی به آنها نیست. چهار سؤال از این سؤال ها عبارتند از :
1 – چرا عالم اولیه آنقدر گرم بوده، آیا این گرمای سرسام آور قبل از مهبانگ ایجاد شده، و مهبانگ را به وجود آورده است، یا اول مهبانگ بوده و بر اثر مهبانگ بوده که این گرما به وجود آمده است؟ نه نظریۀ گاموف و نه نظریه های دیگر که معتقد به مهبانگ هستند هیچ گونه اطلاعی در مورد قبل از مهبانگ، حتی یک بیلیونیم ثانیه قبل از مهبانگ، به دست نمی دهند. پس، نه می توان اظهار کرد که مهبانگ به چه دلیل به وجود آمده و نه می توان گفت دمای بسیار زیاد جهان اولیه از چه چیز به وجود آمده است. بنابر نظریه گاموف، پس از انفجار و بر اساس دمای فوق العاده زیاد بود که گاز هلیم تولید شد. پس نمی توان اظهار نمود که دمای اولیه جهان بر اثر سوختن هیدروژن به وجود آمده است.
2 – چرا عالم این چنین یکنواخت و یک شکل است و از هر سو که بدان بنگریم یکسان جلوه می کند؟ منظور از نگریستن در اینجا مشاهده نورها و امواج رادیویی است که از سراسر عالم به ما می رسند. به عنوان مثال، می دانیم که دمای امواج الکترومغناطیسی از هر کجای عالم که گسیل شده باشد یکی است. در اینجا بایستی تذکر داد که واژه " یکنواخت " و یا " هم شکل " در مقیاس نظریه نسبیت عام به کار برده می شود. مقیاس های نظریه نسبیت عام همگی مقیاس های بی نهایت بزرگ هستند و محاسبه های نظریه نسبیت عام بر اساس سرعت نور انجام می شود. در چنین مقیاسی است که می گوییم از هر کجای عالم که جهان را مشاهده کنیم به یک شکل دیده خواهد شد.
3 – چگونه عالم پس از مهبانگ با سرعتی آن چنان دقیق شروع به گسترش کرد که دیگر مجال برگشت به حالت اولیه پیش نیامد. نکته بسیار جالب توجه این است که امروزه با کمک فرمول های ریاضی و کامپیوترهای بسیار سریع ثابت شده است که اگر سرعت گسترش جهان پس از مهبانگ به اندازه یک تریلیونیم کمتر از آنچه که بود، می بود، عالم قبل از این که به صورت امروزی خود درآید دوباره منقبض می شد وشاید به حالت اولیه خود در می آمد. فرض کنید، سرعت گسترش جهان بلافاصله پس از مهبانگ را با c نشان دهیم، حال اگر به جای c، این سرعت معادل 00000000000000001/0 – c می بود جهان در مدتی کمتر از 5 بیلیون سال دوباره به حالت اولیه خود برمی گشت . حال، این سؤال پیش می آید که این سرعت دقیق c چگونه به وجود می آمد؟ آیا بر حسب تصادف بود؟ آیا نیروهایی که به قبل از مهبانگ مربوط می شوند با چنین دقتی سرعت c را محاسبه کردند؟ آنچه مسلم است هیچ یک از نظریه هایی که امروزه می شناسیم نمی توانند به این سؤال ها پاسخ دهند. حتی هیچ یک از نظریه های شناخته شده این سؤال ها را پیش بینی نکرده اند.
4 – همان طور که گفتیم کهکشان های مختلف عالم و مناطق متفاوت جهان تحت اثر اختلاف بسیار کمی که در چگالی گازهای اولیه، پس از مهبانگ، وجود داشته است به وجود آمده اند. دلیل پیدایش این اختلاف در گازهای اولیه چه بوده است؟ باز هم هیچ یک از نظریه های فعلی جوابی قانع کننده برای این سؤال ارائه نداده است.
همان طور که می بینیم هر چه بیشتر بدانیم، در حقیقت، به نادانسته های خود اضافه می کنیم. نویسندگان، دانشمندان، و فیلسوفان بزرگ سعی کردند به این سؤال ها و سؤالاتی از این قبیل در مورد پیدایش عالم و گسترش آن جوابی بدهند. اما، هیچ یک نتوانسته اند با توضیحات خود، حتی خودشان را قانع کنند. بسیاری سعی کرده اند که نظریه نسبیت عام را طوری تعمیم دهند که این نظریه به سؤال های بالا پاسخی منطقی بدهد. بر اساس این نظریه، جهان باید دارای ابتدایی باشد که همان نقطه مهبانگ است. اگر این مسئله را قبول کنیم، آن وقت بر اساس نظریه ها و معادله های ریاضی بایستی بتوانیم آینده عالم را، در مقیاس همان نسبیت عام، به دقت پیش بینی کنیم. زیرا، فرض بر این است که عالم از چند لحظه بعد از مهبانگ تابع این قوانین ریاضی بوده و برای همیشه خواهد بود. بنابراین ، دیده می شود که نظریه نسبیت عام، که تقریباً تنها امید دانشمندان قرن بیستم بود، به کلی عاجز می ماند و نمی تواند جوابی برای سوال های ما ارائه دهد. آنچه که مسلم است باید بگوییم که وقایع عالم به صورت تصادفی و بر اساس حساب احتمالات نمی توانند به وجود آمده باشند. زیرا، وقتی احتمال هر واقعه ای را که بعد از مهبانگ صورت گرفته حساب کنیم به رقمی بسیار نزدیک به صفر مطلق می رسیم . این محاسبه بدون استثناء در مورد تمام وقایع جهان صدق می کند. به خصوص که اکثر وقایع جهان وقایعی پیوسته و زنجیره ای هستند و احتمالات آنها باید به صورت زنجیره ای حساب شود.
هر پدیده ای را در عالم در نظر بگیریم، چه این پدیده یک باکتری از میلیون ها باکتری باشد که در کاسه ماست سر سفره شماست و چه مقدار جرم بیلیون ها ستاره کهکشان سحابی، احتمال تصادفی بودن این پدیده بیلیون ها برابر کمتر از احتمال این است که مثلاً گربه ای بر روی پیانو راه برود و تمام شاهکارهای یک موسیقیدان مشهور را بنوازد و یا میمونی پشت ماشین کامپیوتر قرار بگیرد و شاهنامه فردوسی را تصنیف کند.
تعداد زیادی از دانشمندان معتقدند تا زمانی که یک قانون و یا نظریه پیدا نشود که اتحادی ناگسستنی بین قوانین مکانیک کونتومی و قوانین نسبیت عام ایجاد کند، پاسخ به سؤالاتی که در مورد پیدایش عالم مطرح گردید غیر ممکن است. به خصوص سؤالاتی که در مورد شرایط اولیه پیدایش جهان پیش آمده است بدون استثناء همگی بدون جواب خواهند ماند. اگر هم جواب هایی مطرح شده است یا دچار ناسازگاری و یا با نظریه ها و اصول ثابت شده ناسازگارند. یکی از دانشمندان که سخت می کوشد تا شاید نظریه همبستگی میان نسبیت عام و مکانیک کوانتومی را سر و سامان بدهد استیفن هاوکینگ استاد فیزیک و ریاضی دانشگاه کمبریج است.
بعضی معتقدند، شاید عالم های متفاوت با شرایط مختلف و حتی زمان و قوانین فیزیکی مختلف وجود دارد. بعضی نیز می گویند، شاید یک عالم وجود دارد که دارای مناطق مختلف است و این مناطق دارای شرایط مختلف و قوانین گوناگون هستند. اینها عقیده دارند که تنها در بعضی از این مناطق و یا عالم های مختلف شرایط برای تکامل، به شکل که ما تکامل را می شناسیم، وجود داشته است. وقتی از این دسته بپرسیم که چرا جهان ما و یا منطقه ای از جهان که ما بدان تعلق داریم بدین گونه که دیده و احساس می شود است، به سفسطه روی می آورند و می گویند اگر این چنین نبود، در اینجا نبودیم و در منطقه دیگر و یا شاید در عالم دیگری می بودیم.
منبع : سیری کوتاه در سرگذشت عالم – دکتر علی بهفروز – فصل ششم : مبدأ و سرنوشت عالم

Tuesday 18 December 2007

طوفان در ماه



آيا باور می‌کنيد که در ماه طوفان بيايد. ماه فاقد اتمسفر است و آنچه ما از طوفان به خاطر داريم جابجايی سريع و کوبنده لايه های مختلف اتمسفر است. در ماه هم طوفان می آيد ولی تعريف طوفان در ماه با زمين تفاوت دارد. همانطور که می دانيد شب در قمر کوچک ما حدود دو هفته به درازا مي‌کشد. مرز اين شب طولاني و منجمد با روز داغ و تفديده ماه دقيقاً يك خط است كه از قطب شمال ماه به قطب جنوب آن كشيده مي‌شود. اين موضوع به دليل فقدان جو در ماه است. بنابراين پديده روشن و يا تاريك شدن تدريجي كه ما در روي زمين آن را بارها و بارها تجربه كرده‌ايم، در ماه وجود ندارد. در اين قمر زيبا مي‌توان خط حركت شب يا روز روي سطح را به وضوح مشاهده كرد.
اگر شانس يارتان باشد و قادر به بودن در خط گذر شب به روز ماه باشيد، طوفان عظيمي از غبار را مشاهده خواهيد كرد كه پس از يك شب يخزده، با رؤيت خورشيد گرمابخش در آسمان ماه به پايكوبي مي‌پردازند. آيا اين يك افسانه است؟ پاسخ منفي است زيرا سند و گواه زنده‌اي نيز براي اين موضوع وجود دارد.
يكي از مأموريتهاي سرنشينان آپولوي 17 در سال 1972 نصب دستگاهي به نام "LEAM" روي سطح ماه بود. تيموتي استابز از مركز پروازهاي فضايي گودارد توضيح مي‌دهد كه اين وسيله براي بررسي غبار يا ذراتي كه در اثر برخورد سنگهاي سرگردان به سطح ماه، از سطح اين قمر جدا شده و راه فضا را در پيش مي‌گيرند، طراحي شده بود.جعبه سفيدی که در جلوی تصوير بالا روی چهار پايه قرار دارد LEAM است.
بيليونها سال پيش سطح ماه در معرض برخوردهاي سنگيني قرار داشت كه هم‌اكنون نيز گاه‌گاهي روي مي‌دهد. غبار ناشي از اين برخوردها تمام سطح ماه را پوشانده است. مححقان پروژه آپولو مي‌خواستند بدانند كه چه مقدار غبار در اثر اين برخوردها به فضا بلند مي‌شود و چه بر سر آنها مي‌آيد. LEAM به گونه‌اي طراحي شده بود كه مي‌توانست با استفاده از سه سنسور خود سرعت ، انرژي و جهت ذرات به هوابلند شده را در سه جهت بالا، شرق و غرب اندازه ‌گيري كند.
اين داده‌هاي قديمي هم‌اكنون توسط گروه‌هاي مستقل و جداگانه‌اي از دانشمندان ناسا و دانشگاه‌هاي مختلف بررسي و آناليز مي‌شود. "گري اُلُافت" از دانشكده معادن كلرادو در گلدن، يكي از آنها است. او مي‌گويد: "واقعاً شگفت انگيز است. هر بار كه صبح از راه مي‌رسد جمعيت غبار به شدت افزايش پيدا مي‌كند. آنها در همه جهت حركت مي‌كنند و سرعتشان خيلي كمتر از سرعتي است كه ما براي ذرات جهنده ناشي از برخورد انتظار داريم."
در توضيح علت اين ماجرا استابز ايده جالبي دارد: "قسمت روز ماه داراي شارژ مثبت و بخش تاريك آن داراي شارژ منفي است. زماني كه خط شب و روز حركت مي‌كند، ذرات باردارشده در اثر نيروي الكترواستاتيكي به جنبش در مي‌آيند. كروي بودن ماه برايند نيروها را تقريباً افقي مي‌كند و بنابراين ما شاهد حركت طوفاني از غبار مي‌شويم."
اُلُافت در ادامه سخنان استابز افزود: "موضوع جالب ديگر چند ساعتي پس از طلوع خورشيد روي مي‌دهد، در هر بار طلوع خورشيد و پس از طي چند ساعتي دماي دستگاه LEAM به شدت افزايش مي‌يافت و به دماي جوش آب مي‌رسيد تا جاييكه دستگاه به علت دماي بسيار زياد خود را خاموش مي‌كرد. اين موضوع مي‌توانست ناشي از چسبيدن غبار باردار شده بر سطح دستگاه باشد. در نتيجه سطح دستگاه كدر شده و انرژي بيشتري جذب مي‌كرد كه منتج به افزايش دما مي‌شد." هيچ ‌كس در اين مورد مطمئن نيست. LEAM براي مدت كوتاهي فعال بود وداده جمع‌آوري و ارسال مي‌كرد. حدود 620 ساعت در شب و 150 ساعت در روز و بعد از آن خاموش شد و مأموريت پايان يافت.
فضانوردان نيز ممكن بوده در زماني كه به دور ماه مي‌چرخيدند، اين طوفان صبحگاهي را ديده باشند. خدمه آپولوهاي 8، 10، 12 و 17 در گزارشات خود پديده گرگ‌و‌ميش بودن افق قبل از طلوع خورشيد را گزارش كرده‌اند. اين پديده كه قاعدتاً نبايد در ماه وجود داشته باشد مي‌تواند به دليل وجود غبار در فضا باشد. همچنين فضاپيماي نقشه‌بردار ناسا نيز درست لحظاتي قبل از طلوع و يا چند لحظه بعد از غروب خورشيد، تصاويري از افق سرخ‌رنگ را ثبت كرده‌اند. درست مانند آنچه فضانوردان گزارش كرده بودند.
در تصوير مقابل که در سال ۱۹۹۴ توسط مدارگرد ماه به نام سلمنتاين برداشته شده است روشنايی لبه ماه کاملا مشخص است.
براي درك بهتر اين موضوع ، بايد تا سال 2018 يعني زماني كه مجدداً فضانوردان به ماه باز‌مي‌گردند صبر كنيم. اينبار آنها بر خلاف اسلاف خود اقامتي طولاني خواهند داشت و مسلماً شب و روز ماه را تجربه خواهند كرد. شايد اين طوفان غبار مزاحمي جدي و مشكلي حياتي باشد و شايد منظره‌اي زيبا از حركت در قمري ساكن و كسل‌كننده. بشر هنوز بايد خيلي چيزها در مورد نزديكترين همسايه سماوي خود ياد بگيرد.


اين گزارش دستنويس خدمه آپولو ۱۷ در سال ۱۹۷۲ از طوفان غبار بر سطح ماه است

نقل از دانش فضا

Sunday 16 December 2007

ستارگان



ستاره یك توپ درخشان در فضاست كه مقدار بسیار زیادی نور و انواع دیگر انرژی ها را تولید می كند. خورشید یك ستاره است و انرژی نورانی و گرمایی زمین را تأمین می كند. خورشید یك ستاره با اندازه متوسط است. ستارگان به جز خورشید، شبیه به نقاط چشمك زن نور به نظر می رسند. خورشید از زمین شبیه به یك توپ بزرگ است, زیرا از بقیه ستارگان به زمین نزدیك تر است.
ستارگان می توانند میلیاردها سال زندگی كنند. یك ستاره موقعی متولد می شود كه یك ابر بسیار عظیم از هیدروژن به قدری داغ می شود كه می تواند سوخت هسته ای بسوزاند (مقادیر بسیار زیادی گرما و انرژی تابشی تولید كند). هنگامی كه سوخت هسته ای ستاره تمام می شود (در مدت حدود پنج میلیارد سال)، هسته اش متراكم و به هم فشرده می شود, در حالی که لایه های بیرونی ستاره گسترش پیدا می كند. به این ترتیب ستاره به یك ستاره غول آسا تبدیل می شود كه در نهایت منفجر می شود و به یك شیء سرد و تاریك تبدیل می شود (ستاره بسته به جرمی که داشته به كوتوله سیاه، ستاره نوترونی یا سیاهچاله) تبدیل می شود.
بزرگ ترین ستاره ها, كوتاه ترین دوره زندگی را دارند (میلیاردها سال). بیشتر ستارگانی كه جرم بیشتری دارند و سنگین ترند سریع تر و داغ تر از همتاهای كوچك ترشان (مثل خورشید) می سوزند.
تركیبات تشكیل دهنده ستارگان با استفاده از علم طیف شناسی مطالعه می شود. خورشید و بیشتر ستارگان از گاز و مواد گاز مانند داغ به نام پلاسما درست شده اند. اما بعضی از ستارگان به نام كوتوله های سفید و ستارگان نوترونی شامل اتم های تنگ هم قرار گرفته و به هم چسبیده یا ذرات زیر اتمی هستند. این ستارگان بسیار متراكم تر از هر چیزی كه برروی زمین وجود دارد، هستند.

گروه ستارگان
حدود 75 درصد همه ستارگان عضو سیستم دوتایی یا دوگانه هستند. سیستم دوتایی شامل یك جفت ستاره است كه در فضا نزدیك هم هستند و به دور یكدیگر می گردند. خورشید ما عضو یك سیستم دوگانه نیست.
گروه های بزرگ تری از ستارگان به نام خوشه یا انبوهه هم وجود دارند. اینها تقریباً مجموعه های بدون سازمان و نظم و ترتیب ستارگان هستند. یك خوشه باز مجموعه ای از حدود 1000 ستاره یا بیشتر است. مثال هایی از خوشه های باز پلیادس (Pleiades) و هیادس (Hyades)هستند. مجموعه ای از ستارگان بسیار بزرگ و سازمان یافته به نام كهكشان ها نیز وجود دارند. منظومه شمسی ما در كهكشان راه شیری قرار دارد كه یك كهكشان مارپیچی ست. همه ستارگان به وسیله نیروی جاذبه كنار هم نگه داشته می شوند.


چرا ستارگان چشمك می زنند؟
اگر در یك شب شفاف به ستارگان نگاه كنید به نظرتان می رسد كه چشمك می زنند و میزان درخشش آنها بسیار متفاوت است. همچنین در آسمان شب خیلی آهسته حركت می كنند. اگرشما جهت چند ستاره را در چند ساعت نقشه برداری كنید، مشاهده خواهید كرد كه همه ستارگان خیلی آهسته، تنها به اندازه یك نقطه در آسمان جابه جا می شوند.
وقتی از سطح زمین به ستارگان نگاه می كنیم چشمك می زنند. چون ما آنها را از میان لایه های ضخیم هوای در حال حركت جو زمین مشاهده می كنیم. بنابراین دلیل چشمك زدن ستارگان حركت جو زمین است. همه ستارگان (به جز خورشید) در آسمان زمین به صورت نقطه های ریزی ظاهر می شوند. نور ستاره به صورت اشعه مستقیم وارد جو می شود اما حركت هوا به طور دایم مسیر نور را وقتی از میان جو عبور می كند، تغییر می دهد. همان طور كه نور ستاره از میان تعداد زیاد لایه های جو زمین عبور می كند، بارها و در مسیرهای تصادفی و بدون هدف خم می شود (نور هنگامی كه با تغییر میزان تراكم مواجه می شود- مثل یك بسته از هوای سرد یا هوای داغ- خم می شود. نتیجه این خم شدن تصادفی این است كه ستاره چشمك می زند.
اگر در یك استخر شنا بایستید و به پایین نگاه كنید تأثیر مشابهی را مشاهده می كنید. اگرچه آب تقریباً كاملاً آرام است، به نظر می رسد كه حركت می كند و شكلش تغییر می كند. این وضعیت به خاطر این رخ می دهد كه آب در حال حركت به طور دایم راه اشعه نور را كه از پای شما به چشمانتان می رسد، تغییر می دهد. در این حالت پای شما هم كوتاه تر به نظر می رسد.

درخشش ستارگان
این كه به نظر ما, وقتی از زمین به ستاره نگاه می كنیم, ستاره چقدر می درخشد به دو عامل بستگی دارد:
اول نور واقعی ستاره -مقدار انرژی نورانی ای كه از ستاره خارج می شود- و دوم فاصله زمین تا ستاره. یك ستاره نزدیك كه واقعاً تاریك است می تواند روشن تر از یك ستاره دور كه واقعاً خیلی درخشان است به نظر برسد. برای مثال "آلفا سنتوری A" كمی روشن تر از ستاره شناخته شده ای مثل ریگال (Rigal) به نظر می رسد. در حالی كه آلفا سنتوری A فقط یك صدهزارم انرژی نورانی ای كه ریگال خارج می كند را بیرون می دهد. آلفا سنتوری A به نظر می رسد كه روشن تر است چون فقط یك سیصد و بیست و پنجم فاصله زمین تا ریگال را دارد. آلفا سنتوری 4/4 سال نوری و ریگال 1400 سال نوری از ما فاصله دارند.
سیاره ها معمولاً چشمك نمی زنند چون آنها به قدر كافی به زمین نزدیكند و از زمین بزرگ به نظر می آیند. مگر این كه هوا خیلی زیاد مواج شود. آن وقت است كه آنها هم چشمك می زنند. اگر ما از فضای خارجی تر زمین یا بالای جو (یا از سیاره یا ماهی كه جو ندارند) به ستارگان نگاه می كردیم , می دیدیم كه آنها چشمك نمی زنند.

نزدیك ترین ستاره به زمین كدام است؟
نزدیك ترین ستاره به ما خورشید است. بعد از آن نزدیك ترین ستاره "پروكسیما سنتوری" ست. فاصله خورشید تا این ستاره بیش از 25 تریلیون مایل یا 40 تریلیون كیلومتر است. این فاصله به قدری زیاد است كه نور 2/4 سال نوری طول می كشد تا فاصله دو ستاره را بپیماید. دانشمندان می گویند پروكسیما سنتوری 2/4 سال نوری از خورشید فاصله دارد. یك سال نوری فاصله ای ست كه نور در خلأ در مدت یك سال طی می كند كه مساوی ست با 88/5 تریلیون مایل یا 46/9 تریلیون كیلومتر. پروكسیما سنتوری (Proxima Centauri) بخشی از سیستم چند ستاره ای ست. این سیستم, آلفا سنتوری A و آلفا سنتوری B را هم در خود دارد.

چرا ستارگان داغ و درخشانند؟
ستاره ها تبدیل كننده های هسته ای غول آسایی هستند. در مركز ستاره ها، اتم ها برخوردهای اتمی وحشتناكی با یكدیگر می کنند كه ساختمانشان را تغییر می دهد، از هم تجزیه می شوند و مقدار بی انتهایی انرژی آزاد می كنند. این كار, ستارگان را داغ و درخشان می كند. در بیشتر ستاره ها واكنش اولیه، اتم های هیدروژن را به هلیوم تبدیل می كند كه با آزاد شدن مقادیر بسیار زیادی انرژی همراه است. این واكنش همجوشی هسته ای نامیده می شود. چون هسته (واقع در مركز اتم ها) است كه اتم ها را با هم جوش می دهد. با جوش خوردن هسته ها به هم یك هسته جدید تشكیل می شود.

نام های ستارگان
مردم قدیم می دیدند كه ستاره های مشخصی در الگوهای شكل داری مثل شكل انسان ها، حیوانات یا اشیاء معمولی چیده شده اند. بعضی از این الگوها صورت فلكی نامیده می شوند و اسم آنها از شخصیت های اسطوره ای گرفته شده. برای مثال صورت فلكی اوریون ( Orion ) یا شكارچی به نام یك قهرمان دراسطوره یونانی نام گذاری شده. دب اكبر و دب اصغر هم نام صورت های فلكی دیگری هستند.
امروزه ستاره شناسان نام بعضی ازصورت های فلكی كه به وسیله قدیمی ها توصیف شده را در نام های علمی ستاره ها مورد استفاده قرار می دهند. اتحادیه بین المللی ستاره شناسی (IAU) كه مسئول نام گذاری اجرام آسمانی ست، 88 صورت فلكی را تشخیص داده. این صورت های فلكی آسمان را به طور كامل می پوشانند. در بیشتر موارد روشن ترین ستاره در یك صورت فلكی, نام آلفا- اولین حرف الفبای یونانی- را به عنوان بخشی از نام علمیش به همراه دارد. به عنوان مثال نام علمی ستاره "وگا" روشن ترین ستاره در صورت فلكی "لیرا"، "آلفا لیرا" ست.
دومین ستاره روشن صورت فلكی معمولاً با بتا- دومین حرف الفبای یونانی- نامگذاری می شود. سومین ستاره روشن هم بر اساس همین الفبا گاما نامیده می شود و این روند ادامه دارد.
اما شمار ستارگان شناخته شده به قدری زیاد است كه IAU یك سیستم متفاوت را برای نام گذاری ستارگان تازه كشف شده به كار می برد. بیشتر نام های جدید شامل یك كلمه با اختصار است كه با یك گروه از نشانه ها همراهی می شود. كلمه اختصار برای هر نوع از ستاره فهرستی ست كه اطلاعات مربوط به ستاره را به شكل مرتب می آورد. برای مثال "6350-1302PSR J " نوعی از ستاره است كه به عنوان پولسار (اختر تپنده pulsar) شناخته می شود- بر اساس می شود تشخیص داد پولسار است که PSR در نامش است. بقیه, نشانه هایی هستند كه جهت ستاره و طول و عرض جغرافیایی آن را در آسمان نشان می دهند و... .

چرا ستارگان رنگ های مختلفی دارند؟
اگر با دقت حتی بدون تلسكوپ به آسمان نگاه كنید ردیفی از رنگ, از رنگ مایل به قرمز تا مایل به زرد و مایل به آبی را در ستاره ها خواهید دید. رنگ ستاره به دمای سطحش بستگی دارد. ستاره شناسان دمای ستاره را با واحد "كلوین" در واحد متریك، اندازه گیری می كنند. یك كلوین معادل درست یك درجه سانتی گراد یا سلسیوس یا 8/1 درجه فارنهایت است. مقیاس های كلوین و سلسیوس از نقاط مختلف شروع می شوند. مقیاس كلوین درنقطه 15/273- درجه سانتی گراد شروع می شود. بنابراین دمای صفر كلوین معادل 15/273- درجه سلسیوس یا 67/459- درجه فارنهایت است. دمای صفر درجه سلسیوس یا 32 درجه فارنهایت معادل 15/273 كلوین است.
ستارگان قرمز تیره, دمای سطحشان حدود 2500 كلوین است. دمای سطح یك ستاره قرمز روشن حدود 3500 كلوین است. دمای سطح خورشید و سایر ستارگان زرد حدود 5500 كلوین است. دمای سطح ستارگان آبی از حدود 10000 تا 50000 كلوین است.
اگرچه با چشم غیرمسلح چنین به نظر می رسد كه تنها یك رنگ از یك ستاره خارج می شود, اما در واقع طیفی از رنگ ها از ستاره خارج می شود. شما با استفاده از طیف نما كه رنگ های نور خورشید را جدا می كند و گسترش می دهد می توانید ببینید كه نور ستاره شامل تعداد زیادی از رنگ هاست. در حالی كه به عنوان مثال خورشید بدون تلسكوپ یك ستاره زرد به نظر می رسد. طیف قابل مشاهده شامل همه رنگ های رنگین كمان است. این ردیف رنگ ها از قرمز كه به وسیله فوتون ها (ذرات نور) با حداقل انرژی تولید می شود تا بنفش كه به وسیله فوتون هایی كه بیشترین انرژی را دارند تولید می شود, را در خود دارد.
نور قابل مشاهده تنها یكی از شش نوار تابش الكترومغناطیس است. طیف الکترومغناطیس, انرژی های تابشی از حداقل انرژی تا بیشترین انرژی را شامل می شود. این نوارها عبارت از: امواج رادیویی، اشعه مادون قرمز، نور قابل مشاهده، اشعه ماورای بنفش، اشعه ایكس و اشعه گاما هستند. تركیب همه شش نوار به عنوان طیف الكترومغناطیس شناخته می شود.

Monday 10 December 2007

عناصر حیات در انسلادوس



انسلادوس قمر کوچک زحل بی تردید یکی از تماشایی ترین اجسامی است که در تصاویر شکار شده توسط کاسینی مشاهده می شود.
دانشمندان زمانی نظریات اجمالی خود را را جع به زمین شناسی انسلادوس ارائه کردند که ویجر 2 در آگوست 1981 از فراز این قمر عبور کرد . اما این نظریات کاملا اشتباه و بی اساس از آب در آمد زیرا موقعیت ویجر در آن هنگام طوری بود که تنها قسمت صاف و صیقلی انسلادوس به تصویر کشیده شده بود و دانشمندان تصور کردند که آخرین فعالیت های درونی این قمر مربوط به 100 میلیون سال قبل می شود.اما هیچ یک از دانشمندان نتوانستند توضیح دهند که چگونه این قمر کوچک با قطری معادل 314 مایل توانسته گرمای لازم برای ذوب شدن بدست آورد تا چنین سطح صافی داشته باشد.
پس از ویجر ، انسلادوس برای مدت ها به مشکلی غیر قابل حل برای دانشمندان تبدیل شده بودتا اینکه امسال کاسینی دوربین های قدرتمند خود را برروی آن متمرکز کرد و پس از بررسی نتایج کار کاسینی دانشمندان به این نتیجه رسیدند که احتمالا این قمر کوچک اتمسقری از بخار آب ، کمی نیتروژن ، کربن دی اکسید و دیگر مولکول های آلی دارد که این اتمسفر در قطب جنوب انسلادوس بسیار غلیظ تر است در واقع قطب جنوب آن یک لکه داغ است که دما ای معادل183- در جه سانتی گراد دارد که در مقایسه با دمای مورد انتظار 203- بسیار گرم تر است در نتیجه قطب جنوب انسلادوس یک بستر گرم برای فعالیت های زمین شناسی محسوب می شود . این منطقه از قطب جنوب توسط شکاف های موازی به طول 81 مایل و پهنای 25 مایل بریده شده است این شکاف ها که به نوار ببر (tiger stripes ) معروفند بخار آب و ذرات ریز یخ را از خود به صورت آبفشان و آتشفشان های یخی به بیرون میریزند که به نظر می رسد قدمت این فعالیت ها مربوط به 1000 سال پیش باشد.
هرچند کاسینی تا کنون نتوانسته در تصاویر خود این آبفشان ها و یا آتشفشان های یخی را آشکار کند اما دریاچه های آمونیاک و بخار آب خالص موجود در انسلادوس نشانه هایی از وجود چنین آب فشان ها و آتشفشان هایی از آب خاص برروی روی انسلادوس است . این مواد یخی احتمالا منبع اصلی تجدید ذرات حلقه E زحل می باشد . دانشمندان احتمال می دهند این گونه فعالیت های ژئو فیزیکی بوسیله آب مایع جاری در زیر سطح انسلادوس بوجود آمده باشد .دانشمندان توانسته اند مواد آلی شامل کربن ، کربن دی اکسید و دیگر مشتقات کربن مانند اتان ، متان و اتیلن را در نوار ببر پیدا کننداما هنوز تنوانسته اند با استفاده از طیف سنجی در نور مرئی و مادون قرمز نیتروژن موجود بر انسلادوس را آشکار کنند .
به عقیده دانشمندان متان موجود در انسلادوس به هنگام تشکیل منظومه شمسی در داخل آن حبس شده و اکنون از هواکش هایموجود در نوار ببر خارج می شود .دانشمندان امیدوارند در تلاش های بعدی کاسینی نیتروژن موجود برروی انسلادوس را نیز آشکار کنند.زیرا مواد آلی به همراه آب و نیتروژن می توانند ساختمان بنیادی حیات را شکل دهند.
به گفته رابرت برون از پژوهشگران پروژه کاسینی آنچه در انسلادوس رخ می دهد هنوز برای ما واضح نیست اما بی شک انسلادوس هم مانند مرخ و اروپا(قمر مشتری) از گزینه های جستوجوی حیات در آینده محسوب می شود.

منبع : پارس اسکای

Friday 7 December 2007

بشقاب پرنده واقعیت یا ساخته ذهن بشر (UFO)




بشقاب پرنده (UFO)
شايد شروعي براي دوران جديد بشقابهاي پرنده را بتوان سالهاي 1946 و 1947 دانست . در اين سالها كه جامعه انساني از پيشرفتهاي علمي و فني خود كاملا به وجد آمده بود؛ به يكباره گزارشهاي فراواني از مشاهده اجرام پرنده ناشناس در گوشه و كنار آمريكا و اروپا منتشر شد . در ابتدا گمان مي شد اين اجرام نوعي ابزار پروازي جديد و ساخت شوروي سابق است كه اينك در آغاز جنگ سرد قرار است نقش جاسوسهاي هوايي بلوك شرق را بر عهده گيرد اما انتشار گزارش رويت اين سفاين بيگانه! بر فراز كاخ كرملين در مسكو و سپس نقاط ديگر شوروي و انتشار اين نكته كه روسها هم مدتي است با اين ميهمانان ناخوانده درگير هستند توجه دانشمندان را به سوي پاسخ متفاوتي رهنمون ساخت.
سازمانهاي هوايي و فضايي دو قدرت شرق و غرب هريك كميسيونهاي ويژه اي را براي بررسي اين موارد ترتيب دادند هدف اصلي اين كميسيونها پاسخ به دو سوال اصل بود نخست آنكه اجرامي كه رصد آنها توسط گروهي از افراد از طيفهاي مختلف از كشاورز گرفته تا خلبانها و حتي برخي از فضانوران گزارش مي شد آيا واقعا وجود دارند و اگر اينطور است منشا آنها چيست ؟ و دوم اينكه آيااين اجرام خطري براي امنيت ملي كشورها و در مرحله بعد زمين به بار خواهند آورد؟ يكي از اين كميسيونها در سال 1953 تاسيس شد و به بررسي دقيق تمام گزارشهاي منتشر شده تا آن موقع پرداخت و در سال 1954 گزارش اين كميسيون منتشر شد در اين گزارش سعي شده بود با دلايل علمي وجود يوفوها به چالش كشيده شود. اگرچه انتظار مي رفت با انتشار اين گزارش داستان بشقابهاي پرنده پايان پذيرد اما سيل مشاهدات ادامه داشت و در نهايت در سال 1956 سازمان نيكاپ (NICAP) يا كميته ملي تحقيقات پديده هاي فضايي مسوليت تحقيق را بر عهده گرفت اين كميسيون با عضويت چندين مقام هوانوردي و اعضا سابق CIA تلاش داشت تا به توضيحي دقيق دست يابد.
در همان زمان پروژه معروف به كتاب آبي كه هدفش بررسي دقيق گزارشهاي مربوط به اين موارد بود آغاز شد و البته هيچگاه گزارش نهايي آن فرصت انتشار نيافت چراكه در 27 اوت 1966 به دليل اختلالي كه در سيستم مخابرات پايگاه استرتژيك موشكهاي قاره پيما در داكوتاي شمالي و همزمان با رويت شيء پرنده ناشناسي رخ داد ، جانسون رييس جمهور وقت آمريكا را وادار كرد تا دستور تشكيل يك كميسيون ديگر به سرپرستي ادوارد كندون را صادركند.. وي و همكارانش به بررسي بيش از 100 مورد از معتبرترين گزارشها پرداختند. اعضا اين كميسيون 60 نفره كه اعضا ان را تيمي از اخترشناسان ، مهندسان ، خلبانان و حتي روانشناسان تشيكل مي دادند؛ سرانجام نتيجه اين تحقيق را كه به گزارش كندون مشهور شد در 1000 صفحه و با تاييد آكادمي ملي علوم امريكا ، منتشر كردند.
در اين گزارش مفصل اعلام شده بود تمامي موارد بررسي شده در اين گزارش داراي توضيحات علمي و قابل قبول بوده و ارتباطي با موجودات هوشمند فرازميني يا فعاليتهاي جاسوسي ديگر كشورها ندارند. در روسيه نيز داستان با عاقبتي مشابه مواجه شد. يك گروه 18 نفره به نام كميسيون دايمي امور فضايي مسوليت بررسي اين گزارشها را بر عهده داشت و پس از آن نيز كميسيون علمي شوروي به بررسي دقيق آنها پرداخت و سرانجام اعلام شد كه بررسي تمام گزارشات رسيده نشان از آن دارد تمام اينموارد داراي منشا طبيعي بوده اند و هيچ موردي به صورت مشكوك باقي نمانده است.
اين گزارش ها اگرچه با ذايقه علاقمندان ارتباط با موجودات فضايي سازگاري نداشت اما انجام آنها نشان از اهميت يافتن اين موضوع در بين اذهان علمي جامعه داشت اينك طبقه بنديهاي گوناگوني براي اين اشيا ناشناس انجام شده بود. گزارشهاي معتبر در سه دسته با عنوان برخورد نزديك از نوع اول تا سوم دسته بندي مي شد. در برخورد نوع اول افراد تنها اين اشيا را مي ديدند ، در نوع دوم علاوه بر ديدار با آنها صداي اين اشيا نيز به گوش مي رسيد و در برخورد نزديك از نوع سوم علاوه بر ديدن سفاين بيگانه وشنيدن صداي آنها ملاقاتهايي نيز بين سرنشينان آن با زمينيان گزارش مي شد.
اگرچه با گذشت زمان از تعداد اين گزارش ها كاسته شد اما اين به معني متوقف شدن آنها نبود. هنوز بيش از يكسال از ادعاي پزشكان فرقه" رائلي" مبني بر موفقيت در شبيه سازي انسان نمي گذرد . اعضا اين فرقه كه خبر اين فعاليت آنها چندي پيش تيتر اول تمام خبرگزاريهاي جهان بود خود را مريد مردي به نام "رائل" مي دانند وي معتقد است در يكي از كوهنورديهاي هفتگي خود در آمريكا با موجودات فضايي ملاقات كرده و آنها به او اعلام داشته اند كه به زودي براي ملاقات دوباره به زمين بازخواهند گشت و ضمن آموزش روش كلونينگ انسان به او از او خواسته اند زمينه را براي بازگشت آنها آماده كند!
... در دوره جديد كه موج رويت بشقابهاي پرنده به اوج رسيد نام ايران نيز در بين كشورهايي قرا رگرفت كه نه تنها تعداد قابل توجهي گزارش از آن مخابره مي شد بلكه تعدادي از گزارشهاي مهم از نظر طرفداران وجود بشقابهاي پرنده در ايران رخ داده بود . در اين بين يكي از گزارشها اهميت بيشتري داشت. شي ناشناس پرنده كه در بامداد روز 19 سپتامبر سال 1976 در تهران ديده شد. بر اساس گزارشي از اين ماجرا كه در 31 اگوست 1977 منتشر شد ساعت 12:30 نيمه شب 19 سپتامبر تلفنهايي از منطقه شميرانات به نيروي هوايي ارتش ايران زده مي شود و طي آن گزارش رويت يك شي پرنده ناشناس در افق شمالي گزار ش مي شود. دقايقي بعد برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تهران حضور اين جرم را در رادار خود تاييد مي كند و بلافاصله يك فروند هواپيماي شكاري به تعقيب آن بر مي خيزد با نزديك شدن هواپيما به اين جرم سيستم راديويي هواپيما از كار مي افتد و جنگنده دوم به هوا بر ميخيزد اما او نيز نمي تواند علي رغم مانورهاي پيچيده پروازي به او نزديك شود در پايان تعداد اين اشيا از يك مورد به سه مورد افزايش يافته و سپس ناپديد مي شوند.
اما بهار بشقابهاي پرنده در ايران سالها بعد ازا ين تاريخ فرا رسيد. شايد انتشار گزارشهايي پراكنده در اين زمينه ادامه داشت اما داستان در پاييز 1369 به اوج رسيد زماني كه دكتر داريوش اديب كه پيش از آن بيشتر به واسطه تدوين مجموعه چهار جلدي جواهر شناسي شناخته مي شد كتابي با نام اسرار بشقابهاي پرنده را ترجمه و منتشر كرد . اين كتاب ترجمه داستاني به نام «COMMUNION - A true story »بود كه در واقع خاطرات نويسنده آن ويتلي استريبر از دزديده شدنش توسط موجودات فضايي ( يك برخورد نزديك نوع سوم و البته بسيار هيجان انگيز!!) به حساب مي آمد اما پيشگفتار كوتاه داريوش اديب بر اين كتاب بيش از متن اصلي و طولاني آن مهم به نظر مي آمد چراكه در آن ضمن يادآوري خاطره اي از ملاقات با پسري كه مدعي ديدار با بشقابهاي پرنده در پارك جنگلي عباس آباد تهران بود تصاويري را كه وي از بشقابهاي پرنده در تهران گرفته بود منتشر مي ساخت .
تصاويري كه گفته شد در ماهنامه بشقابهاي پرنده ( كه در آمريكا منتشر مي شود ) نيز منتشر شده است. در همان سالها داريوش اديب سلسله مقالاتي در روزنامه اطلاعات به عنوان يكي از روزنامه هاي پرمخاطب ايران منتشر كرد و در آن با ارايه شواهد زياد سعي دراثبات حيات هوشمند فرازميني و بشقابهاي پرنده نمود. يكي از اين موارد صورت فرعون مريخي بود كه بعدها توسط تصاويرفضاپيماي مدارگرد مريخ موسوم به MGS ماهيت اصلي آن مشخص شد. در تصاوير دقيق اين تپه يك كيلومتري طبيعي هيچ نشاني از صورت انان نيست و فقط بر اثر بازي نور و وضوح كم تصاوير اول به اين صورت ديده شده است .
مدتي بعد از موج اوليه ماهنامه نجوم به پاسخگويي به برخي از اين شايعات پرداخت كه نتيجه ان مجموعه مقالاتي بود كه همراه با يك راهنماي عملي عكاسي از بشقابهاي پرنده اين موضوع را نه تنها رد، بلكه مطبوعات كشور را به دليل انتشار چنين گزارشهايي مورد انتقاد قرار مي داد. در اين مقاله ها نشان داده شده كه چگونه مردم پديده هاي نجومي و جوي را با اشياي ناشناس پرنده اشتباه مي گيرند .همين طور توضيح داده شده كه چگونه حتي به كمك يك چراغ مطالعه مي توان تصويري از يك بشقاب پرنده ساخت.
داستان بشقابهاي پرنده در ايران براي چندين سال دوران آرامي را سپري كرد تا اينكه از اوايل دو سال گذشته و با مشاهده اشيا نوراني در برخي شهرها بار ديگر داستان از نو آغاز شد. اولين گزارشها از مرزن آباد و سپس بابل و مشكين شهر آغاز شد جايي كه گويها نوراني مي توانست علاوه بر اينكه موجب وحشت اهالي شود حتي خسارات زيادي به جاي گذارد اين پديده كه همزمان در برخي از كشورهاي جهان هم رويت شد به سرعت مورد بررسي قرار گرفت و نتيجه به زودي مشخص شد آذرگويهاي گلوله اي كه يك پديده نادر ولي شناخته شده است البته در مورد بابل گونه اي از تخليه انرژي ژئو فيزيكي علت اصلي حادثه اعلام شد اما مشكين شهر نه تنها پايان داستان آذرخشهاي گلوله اي را رقم زد آغاز فصل جديد بشقابهاي پرنده نيز از همانجا آغاز شد.
25 و 26 فروردين ماه 1383 خبرگزاريها خبر مشاهده شي ناشناس نوراني را در آسمان مشكين شهر و اردبيل دادند بلافاصله صدا و سيما تصاويري كه توسط يك دوربين آماتوري از اين اجرام تهيه شده بود منتشر ساخت و بدين ترتيب موج جديد آغاز شد خبرگزاري ايرنا در كمتر از 72 ساعت بيش از 6 خبر از رويت اين اجرام در آسمان شهرهاي مختلف ايران از مشكين شهر و اردبيل گرفته تا گنبد كاووس و تبريز و اراك و اشنويه و سنندج و ... منتشر كرد.
... گزارش اول از دوشي پرنده ناشناس در آسمان سخن مي گفت كه تلالوئي با رنگهاي مختلف داشتند و حركتهايي نامشخص در آسمان انجام مي دادند هنوز در باره اين گزارش نمي توان اظهار نظر كرد چراكه هيچ داده مشخصي از آن وجود ندارد اما در بقيه موارد با شي درخشان در افق جنوب غرب يا شمال غرب مواجه شديم كه حتي از آن هم تصاويري تهيه و پخش شد. به غير از گزارش اول كه مانند رويت بسياري از اجرام پرنده اطلاعات ناقص و نامشخصي دارد براي بقيه پاسخ قاطعي وجود دارد. چيزي كه حتي باور آن نيز مشكل است كه چطور چنين شمار زيادي از مردم و رسانه ها به آن بي توجه بوده اند.
گزارش ايرنا از ديده شدن اين شي در تبريز را مرور كنيد :« تعدادى از شاهدان عيني گفتند يك شي نوراني را چهارشنبه شب درآسمان تبريز مشاهده كرده اند. به گفته آنان ، اين شي كه طيف هايي از نورهاى قرمز، آبي و سبز از آن به سرعت ساطع مي شده مقارن ساعت 30 / 20 چهارشنبه درجنوب آسمان تبريز در منطقه وليعصر رويت شد... در طرفين اين شي نوراني دو بازوى نوراني خط گونه وجود داشت. وى افزود اين شي از سمت شرق به غرب با سرعتي بسيار كند و غيرمحسوس در حركت بود.»
ايرنا : 26 فروردين 1383 برابر با 14 آوريل2004
يك شي نوراني بار ديگر سه شنبه شب در ارتفاع پائين در ضلع جنوبي شهر گنبدكاووس ديده شد. به گفته منابع مردمي ، اين شي از ساعت 20 تا22 و30 دقيقه در آسمان ظاهر شده و رنگ هاى مختلف از خود انعكاس مي داد. اين شي نوراني ، كم كم در آسمان ناپديد شد. دوشنبه شب نيز يك شي نوراني در ارتفاع پايين در ضلع جنوبي شهر گنبدكاووس مشاهده شده بود. "ايرنا" گزارش داده بود كه اين شي به مدت 90 تا120 دقيقه در آسمان ظاهر شده و رنگ هاى مختلف از خود انعكاس مي داد. از اين شي نوراني ، دو نور جدا شده و كم كم در آسمان ناپديد شد»
آيا اين توصيفها كه د رگزارش مشاهدات شاهدان عيني نيز نقل شده است شما را ياد بانوي زيباي منظومه شمسي نمي اندازد؟ زهره اين روزها ازتربيع گذشته و به حالت هلالي خود نزديك مي شود به همين دليل تقارن نورش در زمين كاملا يكسان نيست و همين امر باعث تشديد پراش نوري در يك جهت مي شود ، پديده اي كه شاهدان از ان به نام بازوهاي اطرافش ياد كرده اند . حركت غير محسوس شرق به غرب چيزي جز مشخصه آشكار ستارگان و البته سيارات نيست و به ياد داشته باشيد كه در تمام گزارشها (منهاي گزارش اول) اين شي در افق غربي قرار دارد . علت تغيير رنگ زهره در هنگام غروب و در شهرها نيز پديده جديدي نيست آلودگي جوي و وجود ذرات معلق در جو زمين از يك سو و از سوي ديگر بازتاب گرماي جذب شده در طول روز از زمين در ساعات اوليه غروب باعث تشديد پراش نور اين سياره مي شود .
البته اين اولين باري نيست كه زهره مردم را به اشتباه انداخته است. رونالد ريگان رييس جمهور اسبق ايالات متحده (زماني كه فرماندار يكي از ايالات آمريكا بوده است)يك شب كه از پنجره اتاق كا رخود نگاهي به بيرون انداخت نور خيره كننده اي را ديد كه او را مستقيما زير نظر گرفته بود بلافاصله جلسه شوراي عالي امنيت ملي تشكيل شد و دستور بررسي پديده صادر شد او فكر مي كرد توسط هواپيماهاي جاسوسي روسيه زير نظر گرفته شده است غافل از اينكه به زهره مي نگرد. در جريان جنگ جهاني دوم نيز بارها خلبانهاي نيروي هوايي آمريكا در بازگشت از ژاپن به روي زهره آتش گشودند.
به هر حال عدم وجود نهادي معتبر كه وظيفه پاسخگويي به چنين مسايلي را( كه قطعا بعد از اين نيز با آن روبرو خواهيم بود ) بر عهده داشته باشد كماكان احساس مي شود. در حالي كه اين موضوع با يك تماس ساده به مراكزي مانند انجمن نجوم ايران يا ماهنامه نجوم قابل توجيه براي رسانه ها بود.
اما آيا حل شدن معماي اشيا پرنده بهار 83 ايران به معني بسته شدن كامل اين پرونده در ايران و جهان خواهد بود . قطعا خير. تا زماني كه مسايل را از دريچه مربوط به ان بررسي نكنيم همواره احتمال رخ دادن موارد مشكوك اينگونه اي وجود دارد اگر ندانيم در اسطوره شناسي كهن نقش دايره در حال پرواز سمبلي باستاني است كه گاهي خود را در شكل ماندالاي هندي و بودايي نمايان مي سازد و گاهي به شكل محوطه معابد كهن، نخواهيم توانست توجيه شي پرنده نقش برجسته هاي كهن را درست درك كنيم و اگر فراموش كنيم كه در ديد اساطيري تجلي امر مقدس با ظواهر وحشت همراه است ممكن خواهد بود توصيفي از تجلي يك امر مقدس را با مراحل فرود يك سفينه فضايي اشتباه بگيريم و اگر به خود اجازه دهيم بدون بررسي كامل همزمانيهاي خاص را به يك پديده مربوط كنيم ممكن خواهد بود اشتباههاي سنگيني مرتكب شويم همانگونه كه برخي از فضانوردان هنگام گذر از جو زمين اثر حرارتي سفينه را با اشيا پرنده ناشناس اشتباه گرفتند و خلبانهايي كه بازتاب نور ابرها را با بشقابهاي پرنده مهاجم.
نكته اي كه بايد به طور خلاصه بر آن تاكيد كرد آن است كه بحت ما مبتني بر عدم وجود اشيايي موصوف به UFO كه حامل مسافراني از سيارات دور دستند به معني تاييد اين نظر نيست كه در كيهان حيات وجود ندارد. بحث آنجا است كه ما معتقديم بايد تنها بر اساس شواهد و مدارك علمي به توضيح و تبيين پديده ها دست زد و انجا كه مدارك ما ناتوان از پاسخگويي به پرسشها مي شود به جاي سعي در ارايه توضيحات نامانوس بپذيريم كه در ان مورد ناآگاهيم و فعلا نمي توان در باب آن نفيا و اثباتا سخني بگوييم. بسياري از ما بر مبناي محاسبات رياضي و منطقي و با درك مقياسي از عالم هستي بر اين باوريم كه در گوشه اي از اين كيهان حياتي حتي هوشمند وجود دارد. شايد به همين دليل بيشترين تلاش ما در پيدا كردن اين حيا ت و پاسخ به اين سوال كهن انجام شده باشد طرح هاي عظيمي چون SETI به دنبال نشانه هاي احتمال حياتند و پيش قراولان سفر به فراسوي منظومه شمسي با خود لوحي را حمل مي كنند كه محل آغاز سفر آنها را نشان مي دهد اما اين اعتقاد به وجود حيات دليل آن نمي شود كه زهره و يا هر پديده آشنا يا نا آشناي ديگري را به جاي سفينه اي فضايي به مردم معرفي كنيم موضوع بشقابهاي پرنده بدون توجه به صحت و يا كذب بودن گزارشات ارايه شده و بدون توجه به ماهيت اصلي آنها، به عنوان پديده اي رواني نيز قابل بررسي است كارل گوستاو يونگ در پژوهشي بنيادي در خصوص بشقابهاي پرنده ( كه ترجمه ان به قلم جلال ستاري و با نام اسطوره اي نو ، نشانه هايي در آسمان منتشر شده است) ياد اور ميشود كه ظهور و گسترش اين پديده به معني بروز حادثه اي رواني در ضمير ناخوداگاه انسان است كه ممكن است نشان از گونه اي آشفتگي رواني اجتماعي داشته باشد .
بشقابهاي پرنده به عنوان اسطوره اي نو شكل گرفته اند و تا زماني كه با سلاح خرد و تدبير و استفاده از طيف وسيعي از دانشها به بررسي آنها نپردازيم مطمئن باشيد هرروز در گوشه اي از آسمان نشانه اي ظهور خواهد كرد. شايد روزي سفيران تمدني دور به ديدار ما بياييند و اسطوره واقعيت پيدا كند اما تا آن زمان حق نداريم زهره و يا ساير پديده هاي طبيعي را با آن جايگزين كنيم.
منبع :aarmaan2.persianblog.com

Sunday 2 December 2007

شهاب سنگها


شهاب سنگ یك سنگ آسمانی ست كه به زمین افتاده است. در واقع همه اجرام در حال حركت در فضا كه به زمین می افتند، شهاب سنگ نامیده می شوند. دست كم هرسال 100 شهاب سنگ با زمین برخورد می كند. بیشتر این شهاب سنگ ها بسیار ریزند. آنها به قدری كوچكند كه مقاومت هوا می تواند سرعتشان را آنقدر آهسته كند كه براثر اصطكاك با جو نسوزند و به آرامی به زمین بیفتند.
سه نوع شهاب سنگ وجود دارد. سنگی- آهنی و سنگی - آهنی.
شهاب سنگ های سنگی از مواد معدنی سیلیكون و اكسیژن غنی هستند. مقادیر كمتری از آهن، منیزیوم و عناصر دیگر هم در آنها وجود دارد. یك گروه از شهاب سنگ های سنگی تكه هایی از همان موادی كه سیاره ها را تشكیل داده اند را دارند. گروه دیگری از شهاب سنگ های سنگی زمانی بخشی از بدن والدشان بوده اند. به عنوان مثال بخشی از یك سیارك بوده اند. سیارك به قدر كافی بزرگ هست كه ذوب شود و یك هسته غنی از آهن و پوسته سنگی به وجود آورد. شهاب سنگ های آهنی بیشتر از آهن و نیكل تشكیل شده اند. شهاب سنگ های سنگی-آهنی به مقدارتقریباً مساوی سنگ بر پایه سیلیكون و فلز آهن-نیكل دارند. تركیب مواد شهاب سنگ ها, كلیدهایی را درباره منشأ آنها به دست می دهد. آنها ممكن است با سیارك ها یك منشأ مشترك داشته باشند. بعضی از مواد شهاب سنگ ها شبیه به زمین و ماه یا برخی حدس می زنند كه شبیه به مریخ است و ترکیب بعضی ها هم كاملاً با تركیبات اینها متفاوتند. بعضی ها هم تركیبی مثل ستاره های دنباله دار دارند.

اندازه شهاب سنگ ها
اندازه شهاب سنگ ها بسیار متفاوت است. بیشتر آنها نسبتاً كوچكند. بزرگ ترین شهاب سنگی كه تا كنون پیدا شده وزنش حدود 100تن یا 60 تن متریك است. این شهاب سنگ آهنی در مزرعه ای دركشور آفریقایی نامیبیا افتاده است. با این كه زمان زیادی از افتادن آن می گذرد هنوز چاله ای كه تشكیل داده سر جای خودش است. اجسام خیلی بزرگ تری مثل سیارك ها و ستاره های دنباله دار هم می توانند به زمین برخورد كنند و به شهاب سنگ تبدیل شوند.
شهاب سنگ ها از یك سقوط آتشین از میان جو زمین جان سالم به در برده اند و مقدار زیادی از جرمشان را در این فرایند از دست داده اند. بیشتر شهاب سنگ های در حال حركت در فضا پس از برخورد به جو زمین می سوزند و از آنها تنها ذراتی از گرد و غبار باقی می ماند. هر روز حدود 3000 تن گرد وغبار شهاب سنگی به زمین می افتد.
شهاب سنگ ها به خاطر این به سطح زمین می رسند كه اندازه آنها برای سفر از میان جو مناسب است. اگر آنها خیلی كوچك بودند, در جو متلاشی و تكه تكه می شدند. اگر خیلی بزرگ بودند ممكن بود قبل از رسیدن به سطح زمین منفجر شوند. یك چنین شیئی در سال 1908 در حدود شش مایلی (ده كیلومتری) بالای رودخانه تونگوسكا در سیبری منفجر شد و در منطقه ای به وسعت 20 مایل (32 كیلومتر) رها شد و درختان را دود زده كرد و به طور سطحی سوزاند.

Friday 23 November 2007

سیارکها


سیارك ها سیاره هایی در ابعاد كوچك هستند. جنس آنها از سنگ یا فلز است. آنها در واقع قطعاتی از پس مانده های شكل گیری منظومه شمسی هستند. منظومه شمسی حدود 6/4 میلیارد سال قبل تشكیل شده است. بیشتر سیارك ها در منطقه ای بین مریخ و مشتری به دور خورشید می گردند. این منطقه كمربند سیارك ها نام دارد. تعداد خیلی كمی ازسیارك ها خیلی به خورشید نزدیكند. هیچ كدام از سیارك ها جو ندارند.


كمربند سیاركی
كمربند سیاركی مثل یك شیرینی بزرگ حلقوی و توخالی ست. این كمربند بین مدارهای مریخ و مشتری قرار دارد و سیارك ها در آن به دور خورشید می گردند. این كمربند بیشتر به مریخ نزدیك است تا به مشتری. به این ترتیب بیشتر سیارك ها كه در این كمربند قرار دارند 186 میلیون تا 370 میلیون مایل یا 300 میلیون تا 600 میلیون كیلومتر یا 2 تا 4 AU از خورشید فاصله دارند. سیارك ها در كمربند سیاركی به دور خورشید می گردند. بعضی از آنها یك مدار بیضی ملایم دارند و هنگام گردش در مدارشان, از داخل مدار زمین و یا حتی ناهید می گذرند. بعضی از آنها روی یك مسیر دایره ای ازمیان سیاره های خارجی تر عبور می كنند.
سیارك ها در مدارهای بیضی شكل دور خورشید می گردند. حالا اگر جاذبه سیاره غول آسای مشتری و یا برخورد اتفاقی با مریخ یا سیارك دیگری رخ دهد، آنها به بیرون از كمربند سیاركی هل داده می شوند و به سوی فضای اطراف مدار سیارات پرتاب می شوند. برای مثال ماه های مریخ، فوبوس و دیموس، ممكن است از سیارك هایی باشند كه در مدار مریخ گیر افتاده اند.

تعداد سیارك های كمربند سیارك ها
دانشمندانی كه درباره فضاهای خارجی تر مطالعه می كنند حدس می زنند كه بین 30000 تا 40000 سیارك در كمربند سیاركی وجود داشته باشد كه بیش از 5/0 مایل یا یك كیلومتر قطر دارند. حدود سه هزار سیارك فهرست شده اند. تعداد خیلی بیشتری سیارك های كوچكتر هم وجود دارد. اولین و بزرگ ترین سیاركی كه كشف شده "كرس" نام دارد. این سیارك اولین بار به وسیله ستاره شناس ایتالیایی جوزپه پیازی در سال 1801 كشف شد.





بزرگ ترین سیارك
كرس بزرگترین سیارك در كمربند سیارك هاست. این سیارك در مقایسه با سیارك های دیگر به قدری بزرگ است كه تخمین زده می شود جرمش یك سوم جرم همه 3000 سیارك طبقه بندی شده باشد. كرس حدود 578 مایل یا 930 كیلومتر قطر دارد.

اندازه سیارك ها
كمربند سیاركی بیش از 200 سیارك دارد كه بیشتر از 60 مایل یا 100 كیلومتر قطر دارند. دانشمندان تخمین می زنند كه بیش از 750000 سیارك در كمربند است كه قطر آنها بزرگ تر از 5/3 مایل یا یك كیلومتر است. میلیون ها سیارك كوچك تر هم وجود دارد. ستاره شناسان چندین سیارك بزرگ تر پیدا كرده اند كه سیارك های كوچك تری دور آنها می گردند.
به این ترتیب سیارك ها اندازه های متنوعی دارند. چنان كه گفتیم بزرگ ترین سیارك یعنی كرس(Ceres) حدود 600 مایل یا 970 كیلومتر قطر دارد. كرس اولین سیارك شناخته شده است. یكی از كوچك ترین سیارك ها به نام (1991باBA) فقط 20 پا یا شش متر قطر دارد. بیشتر سیارك ها كمتر از 18 مایل یا 30 كیلومتر قطر دارند.

منشأ سیارك ها
ستاره شناسان دقیقاً نمی دانند سیارك ها چگونه تشكیل شده اند. آنها برای تشكیل سیارك ها دو امكان در نظر می گیرند. بعضی ها فكر می كنند زمانی سیاره ای بین مدارهای مریخ و مشتری وجود داشته. آن سیاره منهدم می شود و سیارك ها را تشكیل می دهد. دیگران فكر می كنند كه به اندازه كافی سنگ و دیگر مواد بین مریخ و مشتری وجود داشته تا یك سیاره دیگر را تشكیل دهد. اما به جای تشكیل یك سیاره مواد به كمربندی از اشیاء سنگی یعنی كمربند سیاركی تبدیل شده اند.



جنس سیارك ها
ستاره شناسان سیارك ها را به دو گروه تقسیم بندی می كنند. گروه اول بیشتر از كربن ساخته شده اند. كربن یك ماده نرم و سیاه است كه به وفور روی زمین یافت می شود. سیارك های دسته دوم از نظر داشتن مواد معدنی غنی هستند. این سیارك ها از مواد معدنی كه به وسیله خورشید گرم شده اند به وجود آمده اند.

سیارك ها می توانند ماه شوند
سیارك ها می توانند بر اثر كشش جاذبه ای یك سیاره به خارج از مدار خورشیدیشان كشیده شوند و به جای این كه به دور خورشید بگردند دور سیاره بگردند.ستاره شناسان عقیده دارند كه دو تا از ماه های مریخ, فوبوس و دیموس سیارك های به دام افتاده توسط مریخ هستند.

سیارات


منظومه شمسي ما از خورشيد، هشت سياره و يك سياره كوتوله (و ماه هايشان)، يك كمربند سياركي و بسياري از ستاره هاي دنباله دار و شهاب ها تشكيل شده است. خورشيد در مركز منظومه شمسي ماست. سيارات، ماه هايشان، سيارك ها، ستاره هاي دنباله دار و سنگ هاي ديگر همه دور خورشيد مي گردند. نه سياره اي كه دور خورشيد مي گردند به ترتيب فاصله از خورشيد عبارتند از: عطارد، ناهيد، زمين، مريخ، مشتري، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون (يك سياره كوتوله).
بزرگ ترين سياره منظومه شمسي ما مشتري ست. به دنبال آن زحل، اورانوس، نپتون، زمين، ناهيد، مريخ، عطارد و در آخر پلوتون ريز قرار دارند. مشتري به قدري بزرگ است كه همه سيارات ديگر را مي توان در داخل آن جا داد.

سيارات داخلي، سيارات خارجي
سيارات داخلي (سياراتي كه نزديك به خورشيد دور آن مي گردند) كاملاً از سيارات خارجي تر (سياراتي كه دور از خورشيد به دور آن مي گردند)، متفاوتند.
سيارات داخلي عبارتند از: عطارد، ناهيد، زمين و مريخ. اين سيارات نسبتاً كوچكند و بيشتر از سنگ تشكيل شده اند و تعداد كمي ماه دارند يا اصلاً ماه ندارند.
سيارات خارجي تر عبارتند از: مشتري، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون (يك سياره كوتوله). آنها اكثراً بسيار بزرگ، اكثراً گازي و حلقه دار هستند و ماه هاي زيادي دارند (به استثناي پلوتون كه كوچك و سنگي ست و تنها يك ماه بزرگ و دو ماه ريز دارد).

دما روي سيارات
معمولاً هر چه سيارات از خورشيد دورتر قرار گرفته باشند، سردترند. تفاوت ها موقعي رخ مي دهد كه اثر گلخانه اي يك سياره را گرم مي كند (مثل ناهيد) كه با يك جو ضخيم احاطه شده.

تراكم سيارات
سيارات گازي خارجي تر نسبت به سيارات سنگي داخلي تراكم كمتري دارند.
زمين متراكم ترين سياره است. زحل كمترين تراكم را دارد. به طوري كه روي آب شناور باقي مي ماند.

جرم سيارات
مشتري سنگين ترين سياره است. زحل به دنبال آن است. اورانوس، نپتون، زمين، ناهيد، مريخ عطارد و پلوتون به ترتيب به دنبال آنها قرار دارند.

نيروهاي جاذبه روي سيارات
سياره اي كه سطحش قوي ترين نيروهاي جاذبه اي را دارد، مشتري ست. اگرچه زحل، اورانوس و نپتون هم سيارات خيلي سنگيني هستند، نيروهاي جاذبه شان در حد نيروي جاذبه زمين است. اين به خاطر اين است كه نيروي جاذبه اي كه در سطح سياره بر يك شيء وارد مي شود، با جرمش و با معكوس مربع شعاع سياره تناسب دارد.

طول يك روز در سيارات
روز مدت زماني ست كه طول مي كشد تا يك سياره روي محورش (360 درجه) بچرخد. يك روز روي زمين تقريباً 24 ساعت طول مي كشد.
سياره اي با طولاني ترين طول روز ناهيد است. يك روز روي ناهيد 243 روز زميني طول مي كشد (يك روز روي ناهيد بلندتر از سالش است. يك سال روي ناهيد فقط 7/224 روز زميني طول مي كشد).
سياره اي با كوتاه ترين طول روز مشتري است. يك روز روي مشتري فقط 8/9 ساعت زميني طول مي كشد. موقعي كه شما از زمين به مشتري نگاه مي كنيد، مي توانيد بعضي از تغيير شكل هايش را ببينيد.

متوسط سرعت حركت در مدار سيارات
سيارات با سرعت هاي مختلف به دور خورشيد مي گردند. هر سياره موقعي كه به خورشيد نزديك تر مي شود سرعتش زياد مي شود و موقعي كه از خورشيد دور مي شود، سرعتش آهسته تر مي شود اين قانون دوم حركت سياره اي كپلر است.

سيارات منظومه شمسي ما
برای مشاهده جدول مقایسه ای سیارات روی لینک کلیک کنید http://saramany.googlepages.com/1251.jpg

سيارات ديگر
در سال 2005 يك شي ء بزرگ فراتر از پلوتون در كمربند كيپر مشاهده شد.
تعدادي از ستاره شناسان فكر مي كنند كه ممكن است سياره ديگری يا ستاره شريكي با خورشید فراتر از مدار پلوتون در حال گردش به دور خورشيد باشد. اين ستاره شريك يا سياره ممكن است (يا ممكن نيست) كه وجود داشته باشد. نظريه وجود اين شيء فرضي مي گويد كه ممكن است يك شيء كيهاني، شايد يك ستاره كوتوله قهوه اي سرد كه سخت مي شود آشكارش كرد (به نام نميسيس Nemesis)، به وسيله حوزه مغناطيسي خورشيد به دام افتاده باشد. اين نظريه مي گويد كه اين شيء وجود دارد چون كه بعضي از مدارهاي ستاره هاي دنباله دار با دور بلند به شكل غير قابل توضيحي مغشوش مي شوند. مدارهاي اين ستاره هاي دنباله دار دور، به نظر مي رسد كه به وسيله كشش جاذبه اي يك شيء دور در حال گردش به دور خورشيد تحت تأثير قرار گرفته باشند.

Monday 12 November 2007

توضیحاتی در مورد سیارات


سیاره یك جسم بزرگ، گرد و سنگین است كه دور ستاره می گردد و با نوری كه از ستاره به آن می رسد، روشن می شود. در منظومه شمسی ما نه سیاره وجود دارد كه دور ستاره ای به نام خورشید می گردند. این سیاره ها به ترتیب فاصله از خورشید عبارتند از: عطارد، ناهید، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون.
البته پلوتون همیشه دورترین سیاره از خورشید نیست. مدار آن چنان بیضی شكل و بلند است كه بعد از هر 248 سال برای حدود 20 سال در داخل مسیر نپتون حركت می كند. آخرین دوره 20 ساله از سال 1979 تا 1999 بوده است.
بزرگ ترین سیاره منظومه شمسی مشتری ست. به دنبال آن زحل، اورانوس، نپتون، زمین، زهره، مریخ، عطارد و در آخر پلوتون كوچك قرار گرفته اند. مشتری آن قدر بزرگ است كه همه سیارات دیگر را می توان در داخل آن جای داد.

سیارات داخلی و سیارات خارجی تر
سیارات منظومه شمسی به استثنای پلوتون به دو دسته تقسیم می شوند:

سیارات داخلی: كه نزدیك به خورشید می گردند عبارتند از عطارد، ناهید، زمین و مریخ. آنها نسبتاً كوچكند و بیشتر تركیبشان از سنگ است به آنها "شبه زمین " هم می گویند. این سیارات تعداد كمی ماه دارند یا اصلاً ماه ندارند. زمین بزرگ ترین سیاره در این دسته است. بقیه سیارات شبه زمین از 38 تا 95 درصد قطر زمین و 5/5 تا 85 درصد جرم زمین را دارند.

سیارات خارجی تر: شامل مشتری، زحل، اورانوس و نپتون هستند. آنها غول های گازی یا سیارات "شبه مشتری" نامیده می شوند. جو آنها گازی ست و سطح خاكی ندارند. همه چهار سیاره اصولاً از هیدروژن و هلیوم ساخته شده اند. مقادیر كمتری از عناصر آمونیاك و متان در جوشان وجود دارد. آنها از 9/3 برابر تا 2/11 برابر قطر زمین و از 15 برابر تا 318 برابر جرم زمین را دارند. این دسته از سیارات تعداد زیادی ماه دارند.
نهمین سیاره یعنی پلوتون فقط 19 درصد قطر و یك پانصدم جرم زمین را دارد. به عنوان یك سیاره سنگی و یخی كوچك با مداری بزرگ تر از غول های گازی، پلوتون را نمی توان در هیچ یك از این دو گروه طبقه بندی كرد. بعضی از ستاره شناسان باور دارند پلوتون اصلاً نمی تواند جزو سیارات اصلی باشد.

مشاهده سیارات
مردم شش سیاره از سیارات داخل منظومه شمسی را از هزاران سال پیش می شناختند. چون این سیارات بدون تلسكوپ هم از زمین قابل دیدن هستند. سه سیاره دیگر یعنی اورانوس، نپتون و پلوتون در ابتدای دهه 1780 توسط ستاره شناسان كشف شدند. این سه سیاره را از زمین باید با تلسكوپ دید.

چرا سیاره ها ثابت به نظر می رسند و ستاره ها چشمك می زنند؟
وقتی از زمین به ستاره ها و سیاره ها نگاه می كنیم متوجه می شویم كه در زمینه پایداری نورشان با هم متفاوتند. سیاره ها با نور ثابتی می درخشند در حالی كه به نظر می رسد كه ستاره ها چشمك می زنند.
چشمك زدن ستاره ها به خاطر حركت لایه های هوایی ست كه دور زمین را احاطه كرده اند. ستاره ها آن قدر از زمین دورند كه حتی وقتی كه با تلسكوپ به آنها نگاه می كنیم فقط نقاط روشنی از نور در آسمان به نظر می رسند. جو زمین نور ستاره ای را كه از میان آن عبور می كند خم می كند. هنگامی كه مناطقی از جو حركت می كنند نقاط نور می رقصند و در درخشندگیشان تغییر ایجاد می شود.
سیاراتی كه خیلی به ما نزدیكند از میان تلسكوپ به شكل صفحات تخت گرد (دیسك) ریز به نظر می رسند. جو، نوری را كه از نقاط مختلف روی صفحه تخت سیاره می آید پراكنده می كند. اما همیشه نور كافی از تعدادی از نقاط درخشان روی دیسك به زمین می رسد كه باعث می شود سیاره ظاهر ثابتی داشته باشد.

سیاره ها چگونه حركت می كنند؟
سیاره ها در دو مسیر حركت می كنند. آنها به دور ستاره شان در مسیری كه مدار نامیده می شود حركت می كنند. همچنان كه یك سیاره دور ستاره می گردد دور محور خودش هم می چرخد. محور یك خط فرضی ست كه از مركز سیاره می گذرد.

چرخش
سیارات با نسبت های زمانی مختلف دور خودشان می چرخند. یك روز چنین تعریف شده كه چقدر طول می كشد تا زمین یك بار دور خودش بچرخد. مشتری و زحل خیلی سریع تر از یك روز زمینی می چرخند. یعنی حدود ده ساعت طول می كشد تا یك بار دور خودشان بچرخند. ناهید خیلی آهسته تر می چرخد. حدود 243 روز زمینی طول می كشد تا ناهید یك بار دور خودش بچرخد.

گردش
وقتی از زمین نگاه می كنیم به نظر می رسد كه سیارات منظومه شمسی و ستارگان دور زمین می گردند. آنها هرشب در شرق طلوع می كنند و در غرب غروب می كنند. در بیشتر مواقع سیاره ها به آهستگی -آهسته تر از ستاره ها- در آسمان به جانب غرب حركت می كنند.
در زمان های قدیم دانشمندان فكر می كردند ماه، خورشید، سیاره ها و ستارگان واقعاً دور زمین حركت می كنند. اما در سال 1543 ستاره شناس لهستانی نیكولا كپرنیك نشان داد كه خورشید مركز مدارهای سیاره هاست. و سیارات دور خورشید حركت می كنند.

واحد اندازه گیری فاصله در منظومه شمسی
ستاره شناسان فاصله ها را در منظومه شمسی با واحدهای نجومی (astronomical units یا AU) اندازه گیری می كنند. یك واحد نجومی فاصله متوسط بین زمین و خورشید است. كه حدود 93 میلیون مایل یا 150 میلیون كیلومتر است. سیاره های داخلی مدارهایی دارند كه قطرشان 4/0، 7/0، 0/1 و 5/1 واحد ستاره شناسی یا AU است. مدارهای غول های گازی یا سیاره های خارجی تر به بزرگی 5، 10 ، 20 و 30 واحد نجومی یا AU است.
به خاطر فاصله های متفاوت از خورشید، دما و شكل سطح سیاره ها و شرایط دیگر سیاره ها با هم بسیار متفاوتند.

سیاره ها چگونه به وجود آمده اند؟
ستاره شناسان نظریه ای درباره چگونگی شكل گیری منظومه شمسی ما دارند كه توضیح می دهد كه چرا سیاره های سنگی و كوچك نزدیك به خورشیدند و سیاره های گازی و بزرگ دورتر از خورشیدند.
ستاره شناسان باور دارند كه منظومه شمسی ما حدود 6/4 میلیارد سال پیش از یك ابر در حال چرخش تشكیل شده از گاز و گرد و غبار, به نام نبولای خورشیدی به وجود آمد. جاذبه، یك قسمت از گاز و گرد وغبار را به مركز نبولا كه متراكم تر از بقیه جاها بود كشاند. مواد روی هم انباشته شدند، به سرعت چرخیدند و درنتیجه در مركز نبولا خورشید ما شكل گرفت.
سپس گاز و گرد و غبار باقیمانده به صورت یك صفحه تخت گرد (دیسك) به نام دیسك میان سیاره ای در می آید كه به دور خورشید می گردد. ذرات سنگی داخل دیسك به هم خوردند و به هم چسبیدند و اجسامی به نام شبه سیاره ها (PLANETESIMALS) را تشكیل دادند. این اجسام هم با هم تركیب شدند و سیارات را تشكیل دادند. در فاصله های دورتر كه اینك سیاره های خارجی تر قرار دارند، گازها منجمد شده به یخ تبدیل می شوند و توپ های بسیار بزرگی از گاز منجمد شده را درست می كنند كه سیاره های شبه مشتری یا سیارات خارجی تر نام دارند.
از خورشید ما ذراتی از گازهای داغ و الكتریسیته جریان پیدا می كند كه باد خورشیدی نامیده می شود. باد خورشیدی در ابتدای تشكیل منظومه شمسی قوی تراز حالا بود. باد خورشیدی اولیه عناصر نور-هیدروژن و هلیوم- را از سیاره های داخلی مثل زمین دور كرد. اما جاذبه قوی تر سیاره های غول آسای خارجی تر بیشتر هیدروژن وهلیوم را نگه داشت. این درحالی بود كه باد خورشیدی هم در آنجا ضعیف تر بود. بنابراین این سیارات خارجی تر بیشتر عناصر نوریشان یعنی هیدروژن و هلیوم را نگه داشتند.
ستاره شناسان این نظریه ها را توسعه دادند و این تقسیم بندی را ارایه كردند كه سیاره های سنگی همیشه نزدیك به خورشید می گردند و سیاره های غول آسا دورتر از خورشید می گردند. آنها نظریه های جدیدی را بر اساس مطالعه منظومه های شمسی دیگر هم ارایه می كنند. مثلاً این كه حدس می زنند سیارات غول آسا در منظومه های شمسی دیگر ممكن است دور از ستاره هایشان شكل گرفته باشند ولی بعداً حركت كرده اند و به ستاره نزدیك تر شده اند.

ستاره دنباله دار چیست؟



ستاره دنباله دار یك جسم آسمانی یخی ست كه دور خورشید می گردد. بیشتر ستاره های دنباله داری كه از زمین دیده می شوند، در مدارهایی بلند و بیضی شكل دور خورشید می گردند. ستاره دنباله دار از یك هسته (متشكل از خاك، گرد و غبار وگاز و یخ منجمد شده) تشكیل شده كه به وسیله یك جو ابری به نام كوما (بخارآب، دی اكسید كربن و گازهای دیگر) و یك یا دو دنباله بلند (ساخته شده از گرد و غبار و گازهای یونیزه شده) احاطه شده. دنباله موقعی كه ستاره دنباله دار به خورشید نزدیك است، رشد می كند.
دم بلند یونی ستاره دنباله دار به خاطرنیروی بادهای خورشیدی همیشه از خورشید دورتر قرار می گیرد. بلندی دم می تواند تا 250 میلیون كیلومتر برسد و بیشترین چیزی كه ما از یك ستاره دنباله دار می توانیم ببینیم همین دم است. ستاره های دنباله دار فقط وقتی كه نزدیك خورشید و در مدارهای بیضی هستند، قابل دیدن هستند.
بیشتر ستاره های دنباله دار به قدری كوچك یا به قدری ضعیفند كه بدون تلسكوپ دیده نمی شوند. اما بعضی از ستاره های دنباله دار چند هفته با چشم غیرمسلح قابل دیدن هستند. علت قابل دیدن بودنشان این است كه از نزدیك خورشید عبور می كنند. ما به خاطر این می توانیم ستاره های دنباله دار را ببینیم كه گاز و گرد و غباری كه در كوما های آنها هستند و همچنین دنباله ها، نور خورشید را بازتاب می دهند. همچنین گازها انرژی ای را كه از خورشید جذب كرده اند آزاد می كنند كه این باعث می شود تابناك و درخشان شوند.
ستاره شناسان ستاره های دنباله دار را بر این مبنا طبقه بندی می كنند كه چقدر طول می كشد كه آنها دور خورشید بگردند. آنهایی كه در دوره كوتاه تری دور خورشید می گردند كمتر از 200 سال طول می كشد تا یك دور گردششان به دور خورشید را كامل كنند. در حالی كه 200 سال یا بیشتر طول می كشد كه آنهایی كه مدت بیشتری طول می كشد تا به دور خورشید بگردند یك دور گردششان را كامل كنند.
ستاره شناسان باور دارند كه ستاره های دنباله دار، از مجموعه ای از گاز، یخ ، سنگ و گرد و غبار تشکیل شده اند كه حدود 6/4 میلیارد سال پیش سیاره های خارجی تر از آنها شكل گرفته اند. بعضی از دانشمندان باور دارند كه ستاره های دنباله دار در ابتدا مقداری آب و مولكول های با پایه كربن را به زمین آورده اند كه زمینه حیات در زمین را به وجود آورده.

قسمت های تشكیل دهنده یك ستاره دنباله دار
هسته:
هسته ستاره دنباله دار عبارت ازیك توپ یخی و ذرات گرد وغبار سنگی ست وبه طورکلی شبیه یك گلوله برفی كثیف است. یخ به طور كلی از آب یخ زده تشكیل شده. اما ممكن است شامل مواد یخ زده دیگر مثل آمونیاك، دی اكسید كربن، مونوكسید كربن و متان هم باشد. دانشمندان باور دارند كه هسته بعضی از ستاره های دنباله دار ممكن است نازك و شكننده باشد چون چندین ستاره دنباله دار بدون دلیلی كه مشهود باشد از هم پاشیده اند. ولی به هر حال هسته هر چند كه خیلی كوچك هم باشد، با این همه بیشتر جرم ستاره دنباله دار را در خود دارد. پهنای هسته بیشتر ستاره های دنباله دار ده مایل ( 16 كیلومتر) یا كمتر از این است. ولی قطر بعضی از آنها هم حدود یك میلیون مایل یا 6/1 میلیون كیلومتر است.
كوما: كوما تقریباً فضایی از گاز است كه هسته را احاطه كرده است و حدود یك میلیون كیلومتر عرض دارد. هنگامی كه ستاره دنباله دار به منظومه شمسی داخلی نزدیك می شود گرمای ناشی از خورشید مقداری از یخ روی سطح هسته را بخار می كند و ذرات گاز و گرد و غبار را به فضا بیرون می دهد. این همان كوماست. كوما ازتركیب بخار آب، گاز دی اكسید كربن، آمونیاك، گرد وغبار و گازهای طبیعی كه از هسته خاكی تصعید شده، تشكیل شده. كوما و هسته سر ستاره دنباله دار را تشكیل می دهند.

دنباله یونی: دنباله ای كه از گازهای یونی است. باد خورشیدی بعضی از گازها را به یون تبدیل می كند. جریان این یون ها از كوما دور می شود و یك دنباله یونی را به وجود می آورد. دنباله یونی به خاطر وجود بادهای خورشیدی (بادهای خورشیدی یون هایی هستند كه با سرعت بالا از سمت خورشید جریان پیدا می كنند) كه آنها را دفع می كند، همیشه رویش را از خورشید بر می گرداند. وقتی كه ستاره دنباله دار به خورشید نزدیك می شود، دنباله یونی عقب می ماند و وقتی كه ستاره دنباله دار خورشید را ترك می كند، دنباله یونی به جلو می رود. هنگامی كه دنباله از خورشید دور می شود، از بین می رود. طول دنباله ستاره دنباله دار می تواند به بیش از 100 میلیون كیلومتر هم برسد.

دنباله گرد وغبار: امواجی كه از خورشید ساطع می شود, ذرات گرد وغبار را از كوما دور می كند. این ذرات دمی را به نام دم گرد وغباری تشكیل می دهند.

مدار ستاره دنباله دار
ستاره های دنباله دار در مدارهای بسیار بیضی شكل دور خورشید می گردند. سرعت آنها وقتی كه نزدیك خورشیدند خیلی زیاد می شود. ستاره های دنباله دار وقتی روشن می شوند كه به خورشید نزدیك می شوند و تبخیر می شوند. وگرنه ستاره های دنباله داردر قسمت بیشتر مسیر مدارشان تاریك و غیر قابل دیدن هستند .بعضی از ستاره های دنباله دار با خورشید برخورد می كنند یا آن قدر به خورشید نزدیك می شوند كه می سوزند. یك نظریه جدید می گوید كه ستاره های دنباله دار با تركیب آب یخ زده زمین را بمباران می كنند. این گلوله های برفی در جو بخار می شوند و به بخار آب زمین اضافه می شوند و به محیط زمین می آیند. به طور كلی باور بر این است كه ستارگان دنباله دار تركیباتی از ماده پایه ای برای زندگی را دارند. این مواد در تشكیل ستارگان و سیاره ها مورد استفاده قرار گرفته اند. به عنوان مثال عناصر غنی از پایه كربن احتمالاً كلیدهایی درباره طبیعت مواد سازنده منظومه شمسی ما به دست می دهند. اما مهم تر از آن این است كه شواهدی وجود دارد كه بر اساس آن ستاره های دنباله دار آب را به زمین آورده اند و زندگی را بر روی زمین امكان پذیر كرده اند.

حلقه های زحل




حلقه های زیبای زحل از زمین فقط با تلسكوپ قابل رؤیت هستند. آنها برای اولین بار توسط گالیله در سال 1610 مشاهده شدند. حلقه های زحل دور استوای زحل را احاطه كرده اند. آنها با زحل تماسی ندارند. هنگامی كه زحل دور خورشید می گردد، حلقه ها همیشه در همان زاویه استوای زحل كج می شوند.
هفت حلقه زحل شامل هزاران فر یا جعد باریك است. این جعدها از میلیاردها قطعه یخ درست شده اند. اندازه این قطعات از اندازه ذرات یخ در حد اندازه گرد و غبار تا قطعات یخ كه بیش از سه متر قطر دارند متغیرند.



حلقه های اصلی بسیار عریضند. برای مثال خارجی ترین حلقه 300000 كیلومتر عرض دارد. اما به قدری این حلقه ها باریكند كه نمی توان از زمین آنها را بدون تلسكوپ دید. ضخامت این حلقه ها متفاوت است و از حدود 200 تا 3000 متر است. فضایی حلقه ها را از همدیگر جدا می كند. هر یك از فاصله ها یا شكاف ها حدود 3200 كیلومتر یا بیشتر از آن پهنا دارد. بعضی از شكاف های بین حلقه های اصلی هم فرها یا جعد هایی مثل موی مجعد انسان دارند.



دو حلقه اصلی زحل, A و B نامیده می شوند. حلقه كوچك تر حلقه C یا كرپ است. بعد حلقه های D و F هستند. فضا یا شكاف بزرگ تر میان حلقه ها شكاف كاسینی نامیده می شود. شكاف كوچك تر شكاف انكه است. به ترتیب نزدیكی به زحل، حلقه ها و شكاف ها عبارتند از: D ،C ، B ، شكاف كاسینی، A ، شكاف انكه، و F كه زیر مجموعه آن G و E است و آخری یك حلقه با انبوه ماده قابل مشاهده به نام نوتس است.


حلقه ها ساختمان پیچیده و تو در تویی دارند. بعضی از ساختارها از جاذبه ماه هایی كه آنها را هدایت می كنند تحت تأثیر قرار می گیرند. اما بیشترشان ناشناخته هستند.
وقتی در دهه 1610 گالیله این حلقه ها را مشاهده كرد نتوانست آنها را با تلسكوپ كوچكش به طور شفاف ببیند و فكر كرد كه آنها ماه های خیلی بزرگی هستند. در سال 1656 كریستین هویگنس ستاره شناس هلندی بعد از به كار بردن یك تلسكوپ قوی تر آنها را حلقه های باریك و صاف اطراف زحل توصیف كرد. هویگنس فكر كرد كه حلقه, یك لایه یا صفحه خاكی تشكیل شده از مقداری ماده است. در سال 1675 جیووانی دمنیو كاسینی ستاره شناس فرانسوی متولد ایتالیا كشف دو حلقه جدا كه در نتیجه ازدحام ماه ها تشكیل شده بودند را اعلام كرد. مشاهدات بعدی به كشف حلقه های بیشتری از زحل منتهی شد. فرها و جعدهای تشكیل دهنده حلقه ها در سال 1980 كشف شدند.

Friday 9 November 2007

آلبرت اینشتن



پنجمین دانشمندی که کشفیات او سهم بسزایی در مورد شناسایی جهان دارد، آلبرت اینشتن نام دارد. او در سال 1879 میلادی در آلمان به دنیا آمد. در سال 1894 میلادی با مادر خود به میلان مهاجرت کرد. در اینجا اینشتن ریاضیات عمومی را پیش خود در کمتر از 6 ماه یاد گرفت و به تدریس خصوصی ریاضیات عمومی پرداخت. پس از آن به پلی تکنیک زوریخ رفت و از آنجا فارغ التحصیل شد. در سال 1902 میلادی تبعه سوئیس شد و در اداره اختراعات سوئیس برای خود کاری پیدا کرد.
در سال 1905 میلادی در حالی که هنوز در همان اداره ثبت اختراعات کار می کرد، سه مقاله انتشار داد که دنیا را تکان داد. آن چه او در مورد نظریه نسبیت خاص و بعداً نسبیت عام انتشار داد آن قدر در سطح بالای ریاضیات قرار داشت که از میان تمام دانشمندان و ریاضیدان های روز، به استثنای یکی دو نفر، هیچ کس آن را آن طوری که مبایست درک نکرد. سال ها گذشت تا دانشمندان هم زمان او نظریات او را فهمیدند و از آن استفاده کردند. آری همان طور که آلبرت اینشتن قول داده بود، آن چه را گفت و نوشت چنان منطبق با اصول ریاضیات بود که هرگز جایی برای اشتباه باقی نماند. با ارائه نظریه نسبیت عام، مطالعه جهان را تا نقطه مهبانگ پیش برد، با ارائه معادله انرژی بنیان گذار انرژی اتمی شد، با مطالعه های فراوان در مکانیک کوانتومی ( البته از طریق مخالفت با اصول اصلی مکانیک کوانتومی ) در ردیف بنیانگذاران مکانیک کوانتومی درآمد، و جایزه نوبل را نیز به دلیل اکتشافات خود در مکانیک کوانتومی و نه به خاطر نظریه نسبیت عام و یا به خاطر رابطه جرم – انرژی، گرفت. در اواخر عمر ریاست جمهوری اسرائیل را به او پیشنهاد کردند و او گفت :
" از آنجا که می توانم با ریاضیات کار کنم اگر مسائل سیاسی با فرمول های ریاضی قابل حل بود شاید برای حل آنها و نه به آن دلیل که یهودی زاده ام این شغل را قبول می کردم. اما، متاسفانه، فرمولهای ریاضی نمی توانند مسائل سیاسی را حل کنند، لذا، نه من شایسته این شغل هستم و نه این شغل برای من سرگرم کننده است."
بسیاری عقیده دارند که دلیل اصلی این که اینشتن سمت ریاست جمهوری اسرائل را قبول نکرد غیر از این بوده است. اینشتن یکی از دانشمندان معدودی است که در عین حال که غرق دانش علوم و ریاضی بود از اجتماع و علوم اجتماعی دور نمی شد. او در دریای علوم غرق بود و انزوا نمی گزید، بلکه با جدیت هرچه بیشتر درگیر مسائل اجتماعی دوران خودش بود. به عنوان مثال، وقتی هیتلر روی کار آمد ( سال 1933 میلادی ) اینشتن با سرسختی کامل با حزب او مخالفت کرد. اینشتن تا آخر عمر در کارهای سیاسی و اجتماعی به همان شدت و جدیت که در علوم شرکت داشت شرکت می کرد و نیمی از سخنرانی های او برای مدعوین عامی و تحت موضوعات اجتماعی بوده است. از نشریات اینشتن می توان کتابهای زیر را نام برد :
مفهوم نسبیت و کاوش در نظریه حرکت بروانی – درباره صهیونیست – چرا جنگ – سازندگان جهان – دنیایی که من می بینم – تحول فیزیک.
مهمترین دانشگاه های دنیا به اینشتن درجه دکترای افتخاری دادند. تعدادی از دانشگاه هایی که به او درجه دکترای افتخاری در فیزیک و ریاضیات داده اند عبارت اند از، دانشگاه های آکسفورد و کمبریج در انگلستان، دانشگاه های هاروارد و پرینستون در آمریکا، دانشگاه ژنو در سوئیس، دانشگاه پاریس در فرانسه و دانشگاه بروکسل در بلژیک. اینشتن در سال 1955 میلادی در آمریکا درگذشت گرچه در هنگام مرگ تبعه آمریکا بود، لیکن، او همیشه خودش را به همه دنیا، و نه به یک کشور و به یک مملکت، متعلق می دانست.
منبع : سیری کوتاه در سرگذشت عالم – دکتر علی بهفروز – فصل هفتم : پایه گذاران فیزیک و نجوم
برای دریافت زندگینامه کامل آلبرت اینشتن می توانید آن را از بخش دانلود مقالات این وبلاگ در سمت راست دانلود کنید. (Kb 205)

نیوتن



او در سال 1642 میلادی به دنیا آمد، تحصیلات خود را در دانشگاه کمبریج به پایان رسانید و در سال 1667 میلادی به سمت استاد ریاضی در همان دانشگاه مشغول به کار شد. نیوتن جوانترین استاد ریاضی است که دانشگاه کمبریج تاکنون داشته است. در سن 25 سالگی با کشفیات فراوان خود جای خود را درمقام علمی انگلستان باز کرده بود و از آن پس سعی خود را بر آن داشت که قوانین فیزیکی را آن چنان تعمیم دهد که بر تمام جهان حکمفرما باشد و آن چنان در کار خود موفق گشت که دنیا او را به نام یکی از بزرگترین نوابغ دانش می داند. در طول دوران تاریخ بشر کمتر کسی به درجه نبوغ و اشتهار نیوتن، در علوم، پا به عرصه وجود گذاشته است.
یکی از مهمترین کشفیات نیوتن همان قانون جاذبه عمومی است. با اینکه او در سال 1666 میلادی به قانون جاذبه اشاره کرده بود و از آن اطلاع کافی داشت، اما تا سال 1685 میلادی، که کلیه قوانین جاذبه را با استفاده از ریاضیات و دستگاههای خاص ریاضی ثابت نکرده بود، چیزی در مورد قانون جاذبه ارائه نداد. در این سال قانون جاذبه عمومی را به انضمام کلیه ریاضیات لازم برای اثبات آن ارائه داد. قانون نیروی جاذبه نیوتن قانونی است که نه تنها در روی زمین مصداق دارد بلکه در هر نقطه از جهان که فاصله ای و جرمی وجود داشته باشد معتبر است. به عبارت دیگر، هر کجا که جرمی باشد نیروی جاذبه نیز وجود دارد. نیروی جاذبه و ریاضیات وابسته به آن راه مطالعه ستارگان و مسیر حرکت آنها را هموار ساخت. منجمان و ستاره شناسان، با استفاده از این قانون، به محاسبه مسیر حرکت ستارگان و سیارات پرداختند. دیگر هیچ نیرویی ( به خصوص کلیسا ) نمی توانست مانعی بر سر راه شناسایی قوانین حاکم بر جهان ایجاد کند. قوانین نیوتن و محاسبات ریاضی مربوط به آن قوانین چنان مستدل و مستحکم بود که کلیسا نیز، به مخالفت با آن برنخاست. در واقع، مخالفت کلیسا با گالیله و مشاهدات او، پایه های دخالت کلیسا را در علوم و بخصوص کنترل علوم فیزیک متزلزل ساخته بود.
پس از آن که نیوتن قوانین جاذبه عمومی را، به صورت کامل انتشار داد، به مطالعه اصول مکانیک و قوانین حرکت پرداخت. نتیجه این مطالعه همان مکانیک نیوتن است که امروز نیز مورد استفاده همه عالم است. قوانین حرکت و جاذبه نیوتن آن چنان عمومی و عالمگیر بود که به یک باره، گویا برای هر سوالی جوابی به دست آمده بود. او برای جهان یک مدل فیزیکی ساخت که نه بر پایه تصادف و احتمال بلکه بر پایه علوم و ریاضیات بود. نیوتن با اتکاء به ریاضیات، برای سؤال های فیزیکی مربوط به جهان مادی جواب قانع کنند پیدا کرده بود. ناگفته نماند که نیوتن خود یک شخص مذهبی بود. او از دسته دانشمندانی نبود که بخواهد با دانش خود مذهب را بکوبد و یا بین علم و مذهب تفرقه بیندازد. برعکس، هر زمان که به تفکری و یا نظریه ای بر می خورد که با تصورات مذهبی روز مخالف بود آن نظریه را انتشار نمی داد و یا دنبال کامل کردن آن نمی رفت. این خود باعث شد که کلیسا نه تنها مخالفتی را که با گالیله کرد با نیوتن نکند بلکه پیشرفت های علمی او را تایید و تمجید نیز بکند.
یکی از خصیصه های قوانین نیوتن این بود که از یک طرف آن قدر ساده و با بیان قابل درکی گفته می شدند که برای هر کس قابل فهم بود و از طرف دیگر آن چنان با اثبات های دقیق ریاضی پشتیبانی می شدند که هیچ دانشمندی جرات مخالفت با آنها را نداشت. نیوتن قبل از بیان هر یک از قوانین خود آن چنان آنها را با کمک مدلهای بسیار زیبای ریاضی ثابت کرده بود که وقتی بیان می شدند دیگر جای شکی باقی نمی ماند. به عنوان مثال، قانون جاذبه عمومی نیوتن را می توان به این سادگی بیان کرد. دو جسمی که دارای جرمهای m و m’ هستند و به فاصله d از هم قرار گرفته اند بر یکدیگر نیروی جاذبه ای وارد می کنند که نسبت مستقیم با جرم آنها و نسبت عکس با مجذور فاصله آنها دارد. او در مورد حرکت سه قانون دارد که هر شاگرد مدرسه ای می تواند به راحتی آنها را درک کند و مفهوم آنها را بفهمد. این قوانین اصول مکانیک نیوتنی را بنا کرد و تا اوایل قرن بیستم کاملاً پا برجا بود. در اوایل قرن بیستم که نظریه کوانتومی گسترس پیدا می کرد دانشمندان متوجه شدند که قوانین حرکت نیوتن در سرعت های خیلی زیاد، یعنی نزدیک به سرعت نور، و در ابعاد کوچک، نظیر اتم و هسته آن، به همان دقتی که در مورد اجسام مادی و سرعت های معمولی صدق می کند، صادق نیستند. هیچ شخصی و نظریه ای نتوانسته و شاید هم هرگز نتواند ادعا کند که قوانین حرکت نیوتن غلط بوده است. زیرا او آنها را با کمک ریاضیات ثابت کرده است. اما اینکه مکانیک نیوتن در مورد کوانتوم ها صدق نمی کند اشکالی به وجود نمی آورد. دانشمندان و محققان علم فیزیک مکانیک کوانتومی را به وجود آوردند. تا در مورد کوانتوم ها مطالعه کنند. اینشتن نظریه نسبیت عام را به وجود آورد تا حرکت را در سرعت های زیاد مطالعه کند. اما، نه مکانیک کوانتومی و نه نسبیت عام، هیچ کدام در قوانین حرکت ناسازگار نیستند بلکه می توان گفت یک حالت کلی تر آن هستند. امروزه نیز شاید کمتر از یک در میلیون محاسبات مکانیکی بر اساس مکانیک نیوتن نباشد.
در سال 1696 بالاترین مقام علمی انگلستان را به نیوتن دادند و در سال 1703 رئیس جامعه سلطنتی انگلستان شد و تا پایان عمر این مقام را داشت. نیوتن در سال 1727 در سن 85 سالگی درگذشت ولی قوانین و ریاضیاتی که به جا گذاشت هنوز به همان استحکام روز اول پابرجاست و تا روزی که ریاضیات پا برجاست، پا برجا خواهد بود.
منبع : سیری کوتاه در سرگذشت عالم – دکتر علی بهفروز – فصل هفتم : پایه گذاران فیزیک و نجوم

کار همراه با درآمد در اینترنت