Thursday 27 September 2007

زانادو بر روی تیتان



این عكس را كاسینی در ۷ جولای ۲۰۰۵ از تیتان، بزرگترین قمر زحل، گرفته است. گمان می رود كه منطقه روشن زانادو (Xanadu) در سمت راست (نزدیكی جایی كه هویگنس بر آن فرود آمد و ماموریت خود را در آنجا انجام داد) این قمر مشاهده می شود.قسمت استوایی قمر تیتان با نواحی جنوبی آن تفاوت چشمگیری دارد كه این تفاوت در عكس گرفته شده به وضوح پیدا است. مناطق تاریك در این عكس، سرزمین های پستی هستند كه تا نزدیكی جنوب این قمر ادامه پیدا كرده اما پیشبرد زیادی در جنوب نكرده اند. امتداد این مناطق در جنوب تا ۳۰ درجه بوده و كاوشگر هویگنس نیز در چنین منطقه ای فرود آمده است. مناطق روشنی كه در سمت راست این قمر قرار دارد، زانادو نام دارد. این مناطق روشن مناطق مرتفعی هستند كه بر مناطق پست مجاور خود مسلط و حكمفرما هستند. در قطب جنوب و به سمت شرق، نقاط تاریك شناخته شده ای وجود دارند كه در گذشته و همچنین در حال حاضر، دانشمندان آنها را به عنوان یكی از بهترین كاندیداهای وجود دریاچه هیدروكربنی بر روی سطح تیتان می دانند. كاسینی این عكس را در ۷ جولای امسال مصادف با ۱۵ مردادماه ۱۳۸۴ در فاصله ۳/۱ میلیون كیلومتری از تیتان گرفته است. كاسینی در این عكسبرداری طوری قرار گرفته كه خورشید در سمت راست آن بوده و زاویه بین كاسینی-تیتان و خورشید-تیتان حدود ۶۰ درجه بوده است.
منبع : روزنامه شرق

پیش بینی آب و هوای تیتان



دانشمندان در حال طراحی و توسعه برنامه رایانه ای هستند كه می تواند ساختار گونه های مختلف ابرهای متانی و اتانی قمر تیتان را بررسی كند كه این الگوی رایانه ای به مشاهدات و داده هایی نیاز دارد كه از پایگاه زمینی كاسینی-هویگنس به دست می آیند. دانشمندان با استفاده از طیف سنجی فروسرخ تصاویری را از قطب جنوب تیتان و نواحی معتدل ۴۰ درجه جنوبی آن گرفته اند و همچنین اخیراً ابرهایی را در میان مه های ضخیم در این سیاره مشاهده كرده اند. دانشمندان به كمك تلسكوپ های زمینی و فضاپیمای كاسینی در حال بررسی ابرهای تیتان از لحاظ هواشناسی و اقلیم شناسی هستند. یك تیم اروپایی به رهبری پاسكال رانو از دانشگاه فرانسوی سنت كویینتین در ورسای، الگوی رایانه ای را طراحی كرده است كه می تواند با جفت كردن حركت دینامیكی ابرها و مه ها، این زمینه را برای دانشمندان فراهم كند تا بتوانند تیتان را از لحاظ هواشناسی و اقلیم شناسی مطالعه كنند و همچنین این برنامه قادر است كه به ما بفهماند كه چگونه ابرهای تیتان تشكیل می شوند. دانشمندان با شناختن آب و هوای تیتان می توانند توزیع ابرها را در تیتان به مدت یك سال تیتانی (۳۰ سال زمینی) پیش بینی كنند تا بتوانند مشاهدات خود را در این قمر مرموز بهتر متمركز كنند.
چندین نمونه رایانه ای برای اتمسفر تیتان كه شامل الگوهای میكروفیزیكی هستند، طراحی شده است كه می تواند ساختار قطرات متان و اتان را پیش بینی كند. آنچه كه تیم رانو انجام داده آن است كه الگوی ابرهای میكروفیزیكی را با الگوی چرخشی عام تركیب كرده است و این تیم با این نوع الگوبرداری قادر است ساختار چندین نوع از ابرهای متان و اتان را شناسایی و در مورد آن ها توضیح دهد. دانشمندان به این نتیجه دست یافتند كه پیش بینی ویژگی های فیزیكی این ابرها با استفاده از این نوع الگوبرداری با مشاهدات اخیر آن ها به خوبی توافق دارد و به همین دلیل سعی در گسترش این نوع برنامه را دارند تا بتوانند به كمك این برنامه به پژوهش های خود برای كشف ساختار و چگونگی تشكیل ابرهای متان و اتان تیتان ادامه دهند.
منبع : روزنامه همشهری

تیتان یخ زده



داده های جدید نشان از وجود یخ آب بر سطح تیتان، قمر سیاره زحل دارد .در نوامبر سال ۱۹۹۷ سازمان فضایی آمریكا NASA و آژانس فضایی اروپا ESA در طرحی مشترك فضاپیمای كاسینی و كاوشگر هویگنس را به سوی سیاره زحل و بزرگترین و رازآلودترین قمر آن تیتان روان ساختند.امروزه و با گذشت ۵/۵ سل از آن روز دانشمندان هنوزمطمئن نیستند زمانی كه هویگنس در آغاز سال ۲۰۰۵ میلادی با گذر از جو غلیظ تیتان بر سطح آن فرود آید با چه منظره ای روبرو خواهد شد.اما اخیرا رصدهایی انجام شده است كه بیان می دارد احتمالا هویگنس در دشتی وسیع و میان صخره های یخی فرود خواهد آمد.
از زمان كشف این قمر در سال ۱۶۵۵ ، تیتان همواره به عنوان پرسشی اساسی در مقابل دانشمندان قرار داشته است. اخترشناسان بسیار مایلند تا بدانند در زیر اتمسفر غلیظ و مبهم تیتان چه چیزی پنهان شده است.حتی گذر دو فضا پیمای پایونیر و ویجر در دهه های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ از كنار زحل نیز نتوانست اطلاعات زیادی را به دست اخترشناسان دهد. در بهترین تصاویر تیتان تنها به شكل پرتغالی بزرگ خود نمایی می كرد.دانشمندان هنوز مشغول یادگیری در خصوص این قمر بزرگ منظومه شمسی و جو غلیظ آن هستند.جوی كه ۱۰ برابراز جو زمین سنگین تر است و عمدتا از نیتروژن و متان تشكیل شده است.این جو آكنده از متان زمانی كه پرتوهای ماورا بنفش خورشید را دریافت می كند دچار فعل و انفعالات شیمیایی شده و تركیبات آلی تولید می كند و موجب می شود تا ابرهای متان بارشهایی از مواد آلی را بر سطح این قمر انجام دهند.اخترشناسان گمان می كنند اگر این روند بارش مواد آلی طی ۶/۴ میلیرد سال حیات تیتان تا كنون ادامه داشته باشد، سطح این قمر باید تا ارتفاع ۸۰۰ متر آكنده از این رسوبات به شكل جامد یا مایع باشد و حتی ممكن است دریاچه ها و ایانوسهای بزرگی در سطح این سیاره ایجاد شده باشد.باوجود این اخیرا گروهی از سیاره شناسان دانشگاه آریزونا اعلام كردند بر اساس شواهدی كه به دست آورده اند این رسوبات تمامی سطح سیاره را نپوشانده است.این گروه با كمك دو تلسكوپ مادن قرمز بریتانیا و رصدخانه مادون قرمز ناسا در موناكی هاوایی موفق به نفوذی هرچند اندك به لایه های زیرین جو این قمر شده و مداركی مبتنی بر وجود یخ آب را به دست آورند.آنها با مقایسه طیف حاصل از این رصد با طیف قمر گانیمد مشتری و بررسی دقیق طیف تیتان حدس مس زنند كه سطح این قمر مملو از صخره های یخی باشد .صخره هایی كه بستر این قمر راشكل داده و مواد آلی برروی آن جاری می شود و گاهی حركت و جابجایی این مواد بر روی سطح تیتان موجب آشكار شدن یخهای بستر می شود.با توجه به اهمیت این یافته بعید نیست كه بزودی تلسكوپهای بزرگی نظیر هابل و همچنین تلسكوپهای بزرگ زمینی دوربینهای خود را متوجه این قمر كنند تا پیش از آنكه هویگنس بر این قمر فرود آید اطلاعت ما ازاین قمر افزایش یابد.
منبع : - شبکه فیزیک هوپا
– پارس اسکای

فصلهای نپتون



دانشمندان به مداركی در خصوص تغییر فصول در نپتون دست یافته اند .روند صعودی درخشش سیاره نپتون باعث شده است تا دانشمندان حدس بزنند كه این سیاره نیز همانند زمین شاهد فصلهای مختلفی بر سطح خود است.یك گروه از محققان با بررسی تصاویری كه تلسكوپ فضایی هابل در سالهای ۱۹۹۶، ۱۹۹۸ و ۲۰۰۲ از ین سیاره تهیه كرده است، متوجه افزایش محسوس درخشندگی نوارهای ابری سیاره نپتون شده اند این نواحی در خلال این مدت وسیع تر و روشن تر شده اند كه امكان دارد این تغییران نورانیت و وسعت در اثر تغییرات فصلی این ساره باشد.نپتون كه هشتمین عضو خانواده خورشیدی است به خاطر سیستم جوی شگفت انگیز خود و طوفانهی بسیار شدید خود مشهور است.حدس زده می شود در جو این سیاره تند بادهایی با سرعت ۱۴۵۰ كیلومتر بر ساعت می وزند. با وجود این تصاویر جدید نخستین مدارك رسمی در خصوص تغییرات آب و هوایی فصلی بر سطح این سیاره را نشان می دهد. بر اساس تحلیل مبتنی بر این اطلاعات نپتون نیز همانند زمین دارای یك فصل تابستان گرم و یك زمستان سر و دو فصل انتقالی مشابه زمین ست. اما این فول یك تفاوت عمده با زمین دارد و آن مدت ان است و نپتون در طی ۱۶۵ سال زمینی یك با ر به دور خورشید می گردد و بنابراین هر فصل آن حدود ۴۰ سال زمینی به طول می انجامد. بنابراین اگر محاسبات و نظریات تغییرات فصلی درست باشد طی ۲۰ سال آینده نیز باید شاهد افزایش درخشندگی نپتون باشیم. محور نپتون انحرافی معادل ۲۹ درجه دارد كه فصول مختلف و متفاوتی را در دو نیمكره آن ایجاد می كند.اما نكته جالب در این میان آن است كه خورشید در افق نپتون ۹۰۰ با ركم فروغ تر از آن چیزی است كه از افق زمین به نظر می آید بنبابراین باید سیستمی برای حفظ گرما در سطح كه موجب ایجاد تابستانی گرم می شود در نپتون فعال باشد. به هرصورت نپتون طی سالهای ینده نیز مورد توجه چشمان تیزبین زمینی خواهد بود تا از طریق اطلاعتی كه به دست خواهد امد نظریه قطعی در خصوص تغییرات فصلی این سیاره دوردست ابراز شود.
منبع : - شبکه فیزیک هوپا
- آفتاب

کپلر



کپلر، ستاره شناس آلمانی، در سال 1571 میلادی در شهر ویل به دنیا آمد. تحصیلات خود را در علوم دینی به پایان رساند. او در حین مطالعات دانشگاهی خود، با کارهای ستاره شناس لهستانی به نام کپرنیک آشنا شد و سخت تخت تأثیر کارهای او قرار گرفت. کپلر مطالعات خود را در نجوم ادامه داد و در سال 1594 میلادی به سمت استاد نجوم در دانشگاه گراتس مشغول به کار شد. در سال 1600 میلادی به سمت دستیار ستاره شناس معروف زمان به نام تیکو براهه در رصدخانه پروس مشغول به کار شد. تیکو براهه در سال 1601 درگذشت و کپلر جانشین او شد و از آن پس گرداننده رصد خانه پروس بود. در سال 1626 جدول نجومی رودلفی را که براهه شروع کرده بود به پایان رسانید و انتشار داد. این جدول در طول یک قرن یکی از مهمترین مآخذ مطالعات دانشمندان علم نجوم بود.
کپلر پس از این که تحصیلات دینی خود را در سن 22 سالگی به اتمام رسانید، تمامی عمر خود را وقف مطالعه حرکت اجرام سماوی و مسیر سیارات کرد. از کتابهای مهمی که وی تالیف کرد می توان از سه کتاب "نکاتی درباره حرکت و مسیر مریخ" ( 1609 ) ، "هماهنگی جهان" ( 1619 ) ، و "اصول نجوم کپرنیک" ( 1621 ) نام برد. کپلر با مطالعه جداول نجومی که براهه و خود او، در طول سالهای متمادی، تهیه کرده بودند به سه قانون زیر دست یافت که آنها را به قوانین حرکت سیارات انتشار داد.
قانون اول : سیارات در یک مسیر بیضی شکل به دور خورشید دوران می کنند که خورشید در یکی از کانونهای این بیضی قرار دارد.
قانون دوم : اگر فرض کنیم مرکز خورشید و سیاراتی که به دور آن می گردند با خط مستقیمی به هم وصل شده باشند، این خط مستقیم در زمان معین t سطحی از فضا را می روبد که برای تمام سیارات برابر است. کپلر از این قانون نتیجه می گیرد که پس هر چه یک سیاره به خورشید نزدیکتر باشد بایستی با سرعت بیشتری به دور خورشید بگردد.
قانون سوم : مربع زمان لازم برای آن که سیارات مختلف یک دور کامل به دور خورشید بگردند متناسب با مکعب میانگین فاصله آن سیاره تا خورشید است.
دانشمندان عقیده دارند که قوانین کپلر اصول مطالعات و کشفیات نیوتن را در مورد حرکت سیارات پایه گذاری کرد. کپلر قوانین خود را با فرمولهای ریاضی و محاسبه های بسیار دقیق به آزمایش گذاشت و نتیجه آزمایش های خود را با جدول نجومی براهه تطبیق داد. همان طور که مطرح کردیم، قبل از کپلر، شخص دیگری به نام کپرنیک گردش زمین و سیارات دیگر را به دور خورشید امری مسلم اعلان کرده بود. اما کپلر، بدون این که زیاد به این مسئله توجهی داشته باشد، به مطالعات خود در مورد قوانین تعیین مسیر سیارات ادامه داد و درست به همان نتایجی رسید که کپرنیک رسیده بود. هنگامی که از کپلر خواستند که نظریه خود را در مورد هیأت کپرنیک اعلان کند، او با مهارت و دقت فراوان و با اتکاء به ریاضیات عالی، نظریه کپرنیک را تایید کرد. اما بر اثر فشار کلیسا ( چون نظریه قابل قبول کلیسا همان هیأت ارسطو – بطلمیوس بود ) سر و صدای این مسئله زیاد بلند نشد تا زمانی که گالیله به توسط تلسکوپ خود آنچه را که کپرنیک گفته بود و کپلر، با اتکا به ریاضیات و قوانین حرکت سیارات، ثابت کرده بود، مشاهده کرد. آن وقت بود که کلیسا نیز به شدت مخالفت خود را نشان داد و گالیله را به زندان محکوم کرد. کپلر در سال 1630 میلادی در حالی که هنوز ریاست رصدخانه پروس ( که معروف به رصدخانه براهه بود ) را به عهده داشت، درگذشت.
منبع : سیری کوتاه در سرگذشت عالم – دکتر علی بهفروز – فصل هفتم : پایه گذاران فیزیک و نجوم

ارسطو



ارسطو در سال 384 قبل از میلاد مسیح در یکی از شهرهای مقدونیه متولد شد. در هجده سالگی وارد آکادمی آتن شد و در زمره شاگردان افلاطون درآمد و تا وفات به مدت 20 سال جزء شاگردان او بود. چندین سال مسئول تعلیم اسکندر مقدونی بود. اسکندر به عنوان قدردانی از تعلیمات ارسطو، در محلی به نام لوکایون در حومه شهر آتن حوزه تدریسی برای ارسطو ایجاد کرد تا در آن حوزه به تدریس و تعلیم بپردازد. حوزه تدریس ارسطو تا زمان مرگ اسکندر پابرجا بود. پس از مرگ اسکندر، چون مردم از این پادشاه متنفر بودند، حوزه تدریس ارسطو را که مرتبط به اسکندر می دانستند از بین بردندو ارسطو از آتن مهاجرت کرد و سال بعد در سن 63 سالگی درگذشت. بعضی از تاریخ نویسان معتقدند که ارسطو نوشته های فراوان در تمام علوم داشته اما آنها را تنها برای تدریس شاگردان خود به کار می برده است. در نتیجه، آنچه از ارسطو به ما رسیده است بیشتر نوشته های شاگردان اوست که از کلاس درس او برداشته اند. ارسطو اولین کسی است که برای جهان یک مدل ریاضی تعریف کرد که نه تنها زمین و منظومه شمسی بلکه تمامی جهانی را که آن روز شناخته شده بود در بر می گرفت. مهمتر از آن این که مدل ارسطو از عالم و دانستنی هایی که ارسطو در اختیار بشریت گذاشته بود، نزدیک به دو هزار سال پابرجا بود. در اینجا، به طور مختصر، هیأت ارسطو، آن طور که در کتاب های امروزی ثبت شده است، توضیح داده می شود. باید توجه داشته باشیم که امروز بسیاری از فرض هایی که معروف به هیأت ارسطو – بطلمیوس است، اشتباه تشخیص داده شده است، اما اهمیت این مدل ارسطو از عالم و یا هیأت ارسطو – بطلمیوس آن است که در زمانی نزدیک به 2400 سال قبل ارائه شده است.
ارسطو معتقد بود که در عالم چهار حرکت وجود دارد و این حرکت ها باعث کلیه تغییرات در عالم می شوند. همچنین، عقیده داشت که هر حرکتی ناشی از نقص و برای رسیدن به تکامل است. چهار نوع حرکت ارسطو عبارت اند از : تغییر مکان که همان حرکت معمولی است، تغییر در کمیت یعنی کوچک و بزرگ شدن اجسام، تغییر کیفیت مانند تغییر در حرارت، رنگ و بوی اشیاء و تغییر ماهیت.
ارسطو معتقد بود که عالم کروی است و از کره ها یا افلاک متفاوتی تشکیل شده است که درون یکدیگر فرار دارند. فلک نخستین که تمام افلاک دیگر درون آن قرار دارند در یک مسیر دورانی برگرد محور عالم می چرخد و غیر از حرکت دورانی هیچ گونه حرکت دیگری ندارد. گرچه، این فلک خود متحرک است، برای افلاک دیگر که درون آن قرار دارند حکم محرک را دارد و محرک فلک اول همان علت العلل است که، به عقیده ارسطو، چون به غایت تکامل رسیده ساکن است. بر اساس گفته ارسطو تمام ستارگان ثابت در درون فلک اول قرار دارند. افلاک دیگر که کواکب درون آنها هستند گردشی به دور مرکز عالم دارند که زمین است و این گردشی است به غیر از گردشی که این افلاک براساس فلک نخستین می کنند. او همچنین عقیده داشت که تمام افلاک، غیر از فلک اول، دارای حرکتهای متعدد هستند و این به دلیل این است که هنوز از تکامل کامل بسیار دور هستند. ارسطو معتقد است که آخرین فلک همان فلک ماه است که عالم علوی به آن ختم می شود و بعد از آن عالم سفلی شروع می شود. بنابراین عقیده ارسطو در عالم سفلی، کره آتش، پایین تر از کره هوا، و پایین تر از آن کره آب و خاک هستند. او معتقد بود، که در عالم سفلی حرکات بسیار فراوان هستند و همواره اجسام در حالت تغییر و تبدیل هستند. او معتقد بود که حرکت های روی زمین "ابتدا" و "انتها" دارند و مانند دایره که هر نقطه اش هم ابتدای آن باشد و هم انتهای آن نیست. ارسطو معتقد بود که غیر از عناصر چهارگانه آب ، آتش، خاک و هوا عنصر پنجمی وجود دارد که او آن را به منزله جوهر خالصه عناصر چهارگانه دیگر فرض می کرد. شاید، این همان چیزیاست که در فیزیک به نام "اتر" موسوم شده است. موجودیت "اتر" را نه به عنوان یک موجود مادی بلکه به عنوان فضایی برای حرکت نور قبول کرده بودند. از نظر ارسطو جهان محدود و متناهی است و حرکت تنها در درون فلک اول صورت پذیر است. ارسطو معتقد است که در عالم جای خالی وجود ندارد و هنگامی که اجسام حرکت می کنند جای خود را با یکدیگر عوض می کنند، نه این که جای خالی را پر کرده و یا جای اولیه آنها خالی شود. او حرکت را طبیعی و جبری می خواند و عقیده داشت که وقتی جسم در مکان طبیعی خود باشد ساکن است و زمانی که از مکان طبیعی خود خارج شود به حرکت در می آید. حرکت طبیعی، حرکتی است که اجسام برای بازگشت به مکان طبیعی خود می کنند. حرکت جبری، حرکتی است که اجسام را از مکان طبیعی خود خارج می کند. به عنوان مثال، آب و خاک که به طرف بالا می روند ناشی از حرکت طبیعی آنها است. اما اگر مثلاً هوا به سمت پایین بیاید آن وقت ناشی از حرکت جبری است. در مورد زمان عقیده ارسطو این بود که زمان امری است ذهنی و نتیجه حرکت دورانی فلک اول است که ما در ذهن خود به صورت اعداد نامتناهی 1 ، 2 ، 3 ، ... نشان می دهیم.
منبع : سیری کوتاه در سرگذشت عالم – دکتر علی بهفروز – فصل هفتم : پایه گذاران فیزیک و نجوم

Monday 10 September 2007

آزمایش روبات های مریخ نورد اروپا در بیابان های مراکش



آژانس فضایی اروپا برای آماده سازی روبات های خود در مأموریت سفر به مریخ این روبات ها را در بیابانهای مراکش آزمایش می کند. به گزارش مهر، اعزام روبات های آزانس فضایی اروپا به سیاره مریخ طرف شش سال آینده انجام می شود. به همین منظور متخصصان این سازمان فضایی در زمین مناطقی را که ویژگی های ژئولوژیکی و آب و هوایی ایده آلی برای شبیه سازی سیاره سرخ را دارند پیدا کرده اند. این مناطق در حقیقت بیابان های جنوب غربی مراکش هستند که دارای زمین های ماسه ای و سنگی بسیار شبیه به سطح سیاره سرخ هستند.
متخصصان اسا از سال آینده در این فضاها، آزمایش آماده سازی و ارزیابی روبات های خود را که قرار است در سال 2013 در مأموریت اروپایی " اکسو مارس " به مریخ اعزام شوند آغاز می کند.
تاکنون 592 میلیون یورو برای ماموریت اکسو مارس تصویب شده است. در کنفرانس مقامات اسا که در سال 2005 برگزار شد، مقرر شد که آژانس فضایی اورپا تا سال 2008 براساس پروژه core programme آزمایش هایی را در مراکش برای بررسی روبات های شرکت کننده در ماموریت اکسو مارس انجام دهد. در این برنامه گروهی از بزرگترین کارشناسان اروپا در حوزه ژئولوژی سیاره ای گردهم آمده اند.
براساس پایگاه خبری اسا، این روباتها مجهز به سیستم هایی هستند که توانایی فعالیت خود کار در سطح مریخ را دارند. برای اطمینان از موفقیت اجرای این مأموریت کارشناسان اسا اعلام کردند که به انجام آزمایش ها قبل از پرتاب در مناطق زمینی مشابه مریخ نیاز است. در همین راستا بیابان های مراکش به عنوان گزینه ای مناسب برای انجام این آزمایشات انتخاب شدند.
منبع : خبرگزاری مهر

Saturday 8 September 2007

سیاهچاله





سیاه چاله چیست؟
به طور ساده سیاه چاله قسمتی از فضا است که جرم متمرکز بسیار زیادی دارد بطوری که هیچ جسمی هیچ شانسی برای فرار از جاذبه ی اون نداره تا به امروز بهترین تئوری برای جاذبه تئوری نسبیت اینشتین است و ما باید در نتایج این نظریه به اندازه ی کافی دقیق شویم تا بتوانیم سیاه چاله ها را در جزئیات این نظریه پیدا کنیم اما بیایید قدم ها را کم کم برداریم و به جاذبه فکر کنیم.
فرض کنید شما روی سطح سیاره ای ایستاده اید و سنگی را به هوا می اندازید اگر اونو به اندازه ی کافی با شدت به بالا پرتاب نکنید اون سنگ به اندازه کمی بالا می رود اما بعد از مدتی به علت شتاب جاذبه زمین اون سنگ شروع به سقوط می کنه اگر شما به اندازه ی کافی اون سنگ رو محکم به هوا پرتاب کنید شما می توانید اون رو از دام جاذبه ی اون سیاه خارج کنید و اون تا ابد در حال اوج گیری نسبت به اون سیاره به حرکت خود ادامه می دهد به سرعتی که شما لازم دارید تا سنگ از جاذبه ی اون سیاره فرار کند '''' سرعت گریز '''' گفته می شود همان طور که حدس زده می شود سرعت گریز به جرم سیاره بستگی داره اگر سیاره به اندازه ی کافی جرم زیاد داشته باشد قاعدتا سرعت گریز بیشتری را طلب می کند البته این تنها عامل سرعت گریز نیست بلکه فاصله ما تا مرکز سیاره هم شرط دیگری است که بر سرعت گریز تاثیر می گذارد رابطه ی فاصله با سرعت گریز رابطه ی عکس است برای مثال سرعت گریز از سطح سیاره ی زمین 11/2 کیلومتر بر ثانیه است یا 25000 مایل بر ساعت در صورتی که سرعت گریز از سطح ماه فقط 2/4 کیلومتر بر ثانیه است یا 5300 مایل بر ساعت (برای تبدیل این سرعت ها از سیستمی که در پایین صفحه قرار دارد می توانید استفاده کنید (حال تصور کنید که جسمی با جرمی فوق العاده زیاد و شعاع فوق العاده کم داریم که سرعت گریز از سطح آن به اندازه ی سرعت نور است برای یادآوری عرض کنم که سرعت گریز را از رابطه ی زیر محاسبه می گردد : V^2=MG/R که در آن V سرعت گریز از مرکز ، M جرم سیاره ، G ثابت گرانش و R فاصله ما تا مرکز سیاره است که اگر ما روی سطح آن قرار گرفته باشیم برابر با شعاع آن سیاره خواهد شد.
شروع اولیه ی مطالعه ی چگالی شدید سیاه چاله ها در سده ی 18 شروع شد ، تقریبا به فاصله ی کمی از انتشار نظریه ی نسبیت اینشتین کارل شوارتسشیلد موفق به حل معادله ای شد که در مورد یک شی بحث می کرد بعد ها اشخاصی مانند اپنهایمر ، ولکف و اشنایدر در سال 1930 متوجه وجود شی ای به نام سیاه چاله در جهان شدند (البته واژه ی سیاه چاله در سال 1969 توسط دانشمندی به نام جان آرچیبالد ویلر ابداع شد) این دانشمندان نشان دادند که وقتی ستارگان پر جرم سوخت خود را به طور کامل از دست می دهند نمی توانند خود را تحمل کنند و نیروی جاذبه خودشان بر خودشان غلبه می کند و آنها را به اصطلاح رمبیده می کند به درون خود.
در جهان نسبیت گرانش خود را در لباس خمش فضا و زمان نشان می دهد . اجرام پر جرم فضا زمان را خمیده می کنند ، به این دلیل است که هندسه نمی تواند آن را توصیف کند در کنار سیاه چاله خمش فضا بسیار شدید است و به همین دلیل خصوصیتهای سیاه چاله عجیب به نظر می رسد
سیاه چاله ها دارای خصوصیتی به نام افق رویداد است این افق رویداد سطحی کروی شکل است که از آن به مرز سیاه چاله ها نام برده می شود شما می توانید داخل آن شوید اما نمی توانید از آن خارج شوید در واقع به محض آنکه شما وارد آن شوید شما محکوم شده اید که به سمت مرکز تکینگی که در مرکز سیاه چاله واقع شده است کشیده شوید .شما می توانید فکر کنید که افق رویداد مکانی است که سرعت گریز از آن برابر با سرعت نور است قاعدتا خارج است افق رویداد سرعت گریز کمتر از سرعت نور است
برای یک رصدگر وقتی که به افق رویداد نگاهی می اندازیم البته نه با امکانات رصد چشمی بلکه رادیویی و ... افق رویداد را سطحی کاملا کروی ثابت خواهیم یافت ولی اگر به آن کمی نزدیک تر شویم متوجه تندی آن می شویم در واقع اون دارد با سرعت نور حرکت می کند پس ما برای اینکه بتوانیم از سیاهچاله فرار کنیم باید سرعتی مافوق نور داشته باشیم .
هنگامی که به افق وارد شوید مختصات وضعیت فاصله شما از مرکز به طور شتابداری کم می شود ولی در عوض به خاطر هندسه ی منحصر به فرد سیاه چاله ها مختصات زمان شما به طور شتابدار به سمت جلو می رود به طوری که شما فلواقع در آینده به سر خواهید برد .

دمای سیاه چاله ها

نخست باید چند چیز را یادآوری کرد :

1- همه ی اجسام تا صفر کلوین از خود تابش می کنند.
2- تابش یعنی انتقال گرما بدون هیچ گونه واسطه ی مادی به کمک امواج الکترو مغناطیس.
3- سیاه چاله ها ( همان طور که قبلا گفته شد ) از خود امواج X ساطع می کنند.
4- امواج X جزو امواج الکترو مغناطیس است.

با درک این موارد نتیجه ی زیر بدست می آید:
سیاه چاله ها تابش دارند ( تابش اشعه ی X ) و چون تابش در اجسامی صورت می گیرد که دمایشان از صفر مطلق بیشتر باشد بنابراین دمای سیه چاله ها از صفر مطلق بیشتر است و این گمان که دمای سیاه چاله ها بسیار بسیار کم است را رد می کنم و به این نتیجه می رسم که دمای سیاه چاله ها بسیار بالاست که می توانند تابش کنند.

آنتروپی سیاه چاله ها
يك سياهچاله هيچ‌گاه نمي‌تواند كوچكتر شود زيرا سطح يك افق رويداد(شعاع-غيرقابل-بازگشت كه در آنجا سرعت، از سرعت نور فراتر مي‌رود) هرگز نمي‌تواند كاهش يابد.
يك ستاره در حال رُمبش، به شعاعي مي‌رسد كه در آنجا سرعت گريز با سرعت نور برابر است. فوتونهايي كه اين ستاره پس از رسيدن به اين شعاع، گسيل مي‌كنند، چه مي‌شوند؟ گراني در اينجا آنقدر شديد است كه امكان گريز به اين فوتونها را نمي‌دهد، ولي آنقدر شديد نيست كه آنها را به داخل سياهچاله بكشاند. فوتونها در اينجا سرگردان مي‌مانند. اين شعاع افق رويداد است. پس از آن، ستاره به منقبض شدن ادامه مي‌دهد، هر فوتون گسيل شده، به داخل ستاره بازگردانيده مي‌شود.
آنچه هاوكينگ به آن پي برد اين بود كه مسيرهاي پرتوهاي نور كه در افق رويداد سرگردان هستند نمي‌تواند مسيرهاي پرتوهاي نور باشد كه به يكديگر نزديك مي‌شوند. مسيرهاي پرتوهاي نور كه به يكديگر نزديك مي‌شوند، به شدت به هم برخورد مي‌كنند، به سياهچاله سرازير مي‌شوند و ديگر سرگردان نيستند. براي اينكه ناحيه افق رويداد كوچكتر شود (و سياهچاله كوچكتر شود)، مي‌بايد مسيرهاي پرتوهاي نور در افق رويداد به يكديگر نزديك شوند. ولي اگر اين طور شود، اين پرتوها به داخل سرازير مي‌شوند، افق رويداد باز هم درست در همان جا كه بوده است خواهد ماند و كوچكتر نخواهد شد.
يك راه ديگر انديشيدن در باره اين موضوع، آن است كه بپذ يريم سياهچاله مي‌تواند بزرگتر شود. اندازه سياهچاله به جرم آن بستگي دارد. بنابر اين، هر زمان كه چيز جديدي در سياهچاله فرود آيد، جرم آن فزوني مي‌يابد و بزرگتر مي‌شود. اگر چيزي از سياهچاله خارج شود كاهش جرم امكان ندارد، يعني سياهچاله نمي‌تواند كوچكتر شود.
اين كشف هاوكينگ به نام قانون دوم ديناميك سياهچاله شناخته شد: ناحيه افق رويداد (مرز سياهچاله) مي‌تواند ثابت بماند يا بزرگتر شود ولي هيچ‌گاه نمي‌تواند كوچكتر شود. اگر دو يا چند سياهچاله به هم برخورد كنند و يك سياهچاله تشكيل دهند، ناحيه افق رويداد جديد مساوي، يا بيشتر از جمع افق رويدادهاي قبلي خواهد بود. يك سياهچاله نمي‌تواند، هر قدر هم برخورد شديدي داشته باشد، كوچكتر شود، از بين برود يا به دو سياهچاله تقسيم شود. كشف هاوكينگ، يادآور يك «قانون دوم» ديگر در فيزيك است: قانون دوم ترموديناميك در مورد آنتروپي. آنتروپي، مقدار بي‌نظمي است كه در يك سيستم وجود دارد. مي‌دانيم كه بي‌نظمي، هميشه زيادتر مي‌شود و هيچ‌گاه كاهش نمي‌يابددرجهان ما آنتروپي (بي‌نظمي) هميشه اقزايش مي‌يابد
آنتروپي، در مورد سياهچاله و افق رويداد نيز كار برد دارد. هرگاه دو سيستم به يكديگر بپيوندند، آنتروپي سيستم به هم پيوسته، مساوي يا بزرگتر از جمع آنتروپي دو سيستم است. واقعيت اين است كه هرچه به سياهچاله اضافه شود، از جهان ما رفته است.

مرکز تکینگی
در ریاضی اگه یک تابع در یک نقطه تعریف نشده باشد یعنی درآن نقطه پیوسته نباشد می گویند که این تابع در آن نقطه تکین ( singular ) هست یا این که توی آن نقطه تکینگی ( singularity ) دارد. مثلا تابع tan(x), x=Pi/2 در نقطه x=Pi/2 تکین هست به عبارت دیگه در این نقطه تکینگی دارد.
در فیزیک و اختر فیزیک هم به مرکز یک سیاه چاله که تمام جرم سیاه چاله آن جا متراکم شده و چگالی آنجا بی نهایت هست تکینگی گفته می شود. و این هم به همون دلیل ریاضی هست. چون سیاه چاله را ستاره ای در نظر می گیریم که تمام جرم آن پس از رمبش در حجمی در حد صفر متراکم شده (یعنی به سمت صفر میل می کند) که باعث می شود چگالی بی نهایت شود و یک ناپیوستگی و تکینگی درآن نقطه از فضا بوجود بیاید.
تکینگی جایی است پایان علم است و دانشمندان تفکر در زمینه ی آن را آغاز کرده اند . در این مکان موجودیت فضا و زمان متوقف می شود و جایگزین آن جرم آشفته و خروشانی می شود که آن را اسفنج کوانتومی می نامند . دانشمندان حدس می زنند این نقطه جایی باشد که قوانین اینشتین و نسبیت و مکانیک کوانتوم شکسته می شود . این حوضه ی چیزی است که کوانتوم گرانشی نامیده می شود ، در این مکان از یافته های بسیار پیشرفته ی ریاضی استفاده می شود . با این وجود دانشمندان احتمال کمی را به این موضوع ارئه می دهند که سیاهچاله دارای سطح مشخصی باشد . ولی اگر دارای سطح مشخص باشد آن سطح کروی خواهد بود و مانند هر سطح کروی دیگر دارای قطب خواهد بود . این قطب ها ممکن است در طی فرایند ایجاد سیاهچاله پس از ابرنواختر حفره دار شوند و این حفره ها کانونی برای جذب مواد و تباهی آنها شوند . دلیل آن هم این است که بر طبق معادلات میدانی نسبیت عام این میدان های گرانشی قوی به همراه اسپین مداوم اکثرا" در قطب ها متمرکز می شوند . در ادامه ی مطلب در رابطه با حرکت ماده در اطراف سیاهچاله و اسپین این اجرام سخن به میان خواهد آمد..
رفتار تکینگی اصلا قابل توصیف و درک نیست. به همین دلیل Roger Penrose انگلیسی و همکاراش قانونی به نام قانون مراقبت کیهانی پیشنهاد دادن که بر اساس آن تکینگی عریان (تکینگی بدون افق رویداد) وجود ندارد. یعنی همه تکینگی ها باید بوسیله یک افق رویداد پوشیده شده باشند چون یک تکینگی عریان می تواند تمام جهان را به طور بی قاعده و غیرقابل پیش بینی تحت تاثیر قرار دهد.

شعاع شوارتسشیلد
بعد از مدت کمی که از انتشار نسبیت عام گذشته بود کارل شوارتسشیلد اخترشناس آلمانی با بررسی معادلات این نظریه راه حلی را یافت که فضای اطراف جسم فشرده بسیار پر جرمی را که میدان گرانشی بسیار شدیدی دارد توصیف می کرد این نکته مهم است که بگوییم نیروی گرانش نه تنها به جرم بلکه به فاصله نیز بستگی دارد شوارتسشیلد دریافت که اگر جرم یک جسم چنان متراکم شود که در واقع تمام جرم آن در مرکزش جای بگیرد آنگاه فضا-زمان در فاصله ی معینی از جسم که همان شعاع شوارتسشیلد است هندسه ی خاصی به خود می گیرد جالب است که بگوییم که هیچ چیز نمی تواند از این شعاع بگذرد و آنرا پشت سر بگذارد آنچه که در نزدیکی شعاع شوارتسشیلد روی می دهد از ۲ زاویه دید متفاوت است
۱- از بیرون : از بیرون از شعاع شوارتسشیلد اگر ما در جائی ساکن باشیم خواهیم دید که آن فضاپیمائی که به داخل سیاه چاله دارد سقوط می کند تا بینهایت باید سفر کند تا به جسم مرکزی کشیده شوند
۲- از داخل : به محض اینکه پا به داخل این شعاع مرگبار بگذارید دنیا پیش روی شما تیره و تار خواهد شد.
ببینید هر جسمی شعاع شوارتسشیلد مخصوص به خود را دارد نه اینکه بگوییم فقط سیاه چاله ها دارند ...شعاع شوارتسشیلد هر جرمی از فرمول زیر محاسبه می شود...

توجه داشته باشید که r اندازه ی شعاع G ثابت جهانی گرانش M جرم ماده ی مورد نظر و در نهایت C سرعت نور است برای جرم ۳۰ منظومه شمسی شعاع شوارتسشیلد برابر است با ۱۰۰ کیلومتر!!!

جالب اینجاست که شخصی با نام جان میشل در سال ۱۷۸۳ نکته ای جالب را کشف کرد که سرعت گریز از سطح این چنین جرمهایی (مانند سیاه چاله ها) را اگر در فرمول زیر قرار دهیم سرعت نور بدست خواهد آمد یعنی سرعت گریز از سطح برای یک همچین جرمهایی سرعت نور است:

V2/2=GM/r

(V سرعت گریز از سطح است)
همان طور که گفته شد زمان در این شعاع با زمان جهانی فرق زیادی می کند و در واقع داخل آن به چشم ناظر خارح آن صفر است و اگر شخصی را در آنجا ببیند در حالت سکون خواهد دید
این جاذبه که زمان را در واقع نگه می دارد کار دیگری را هم انجام می دهد تا به حال کلمه ی انتقال به رنگ قرمز خطوط طیفی به گوشتان خورده است وقتی جسمی آسمانی پر جرم از خود پرتو بلند قرمز ساطع می کند این پرتو به دلیل گرانش بالای جرم آسمانی و تاثیر جاذبه روی نور به رنگ قرمز متمایل می شود بله در این جاذبه ی زیاد نور یک همچین حالتی را پیدا می کند

انواع سیاهچاله:
شوارتس شیلد: ساده ترین نوع سیاهچاله‌هاست، بار و چرخش ندارد، تنها یک افق رویداد و یک فوتون کره دارد، از آن نمی توان انرژی استخراج کرد. شامل تکینگی ، نقطه‌ای است که در آن ماده تا چگالی نامحدود در هم فرو رفته است.

رایزنر- نورد شتروم: هم بار دارد وهم چرخش ، می تواند دو افق رویداد داشته باشد ، اما تنها یک فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی نقطه ای است که وجود آن در طبیعت نامحتمل است، زیرا بارهای آن همدیگر را خنثی می کنند.

کر: چرخش دارد، اما بار ندارد. بیضی و از بیرونی حد استاتیک است. منطقه تیره میان افق رویداد و حد استاتیک ارگوسفر است، که می توان از آن انرژی استخراج کرد. می تواند دو افق رویداد و دو حد استاتیک داشته باشد. دو فوتون کره دارد. شامل یک تکینگی حلقه‌ای است.

کر- نیومان: هم بار دارد و هم چرخش ، همان سیاهچاله کر است، جز اینکه بار دارد، ساختارش شبیه ساختار سیاهچاله کر است. می‌توان از آن انرژی استخراج کرد. یک تکینگی حلقه‌ای دارد.

به نظر پژوهشگران چهارنوع سیاهچاله همچنانکه ذکر شد می تواند وجود داشته باشند. مهمترین موضوع در باب سیاه چاله آنست که، بدانیم ماده در داخل سیاهچاله‌ای که حاصل آمده است در نهایت به چه سرنوشتی دچار می شود؟ اختر فیزیکدانان می‌گویند:
اگر مقداری ماده به داخل حفره سیاه از قبیل آنچه که از یک ستاره وزین مرده بجای مانده بیندازید، نتیجه نهایی همواره الزاما یک چیز خواهد بود و تنها جرم ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای که جسم با خود حمل می کند باقی خواهند ماند. اما اگر کل جهان به داخل حفره سیاه خود بیفتد، یعنی به شکل سیاهچاله در آید، دیگر حتی کمیاب بنیادی (جرم) ، بار الکتریکی و اندازه حرکت زاویه ای نیز ناپدید می گردند.


اندازه ی سیاه چاله ها چقدر است ؟

برای این سوال 2 جواب وجود دارد یکی اینکه ما از دیدگاه جرم به سوال بنگریم پس بهتر است بپرسیم که جرم سیاه چاله ها چه اندازه است ؟ یا اینکه از لحاظ اشغال فضا یا همان حجم سیاه چاله ها را بررسی کنیم پس در آن صورت بهتر است بپرسیم که حجم سیاه چاله ها چه اندازه است ...
پس بیایید ابتدا در مورد جرم آنها بحث صحبت کنیم .
به طور کلی هیچ حدی برای بزرگی جرم یا کوچکی جرم یک سیاه چاله نداریم و نمی توان گفت فلان سیاه چاله پر جرم ترین یا آن یکی کم جرم ترین آنهاست .
ابتدا ما باید بدانیم که چقدر جرم لازم است تا چگالی به آن زیادی را ایجاد کند حال ما می دانیم که سیاه چاله ها سرنوشت ستارگان پر جرمی بوده اند و همچنین ما انتظار داریم وزن سیاه چاله ها بیشتر از وزن ستارگان پر جرم باشد به طور استاندارد سیاهچاله 10 برابر جرم خورشید جرم دارد یا به طور تقریبی همچنین ستاره شناسان حدس می زنند که سیاه چاله های پر جرمی در وسط کهکشان ها وجود داشته باشند که جرم آنها چیزی در حدود یعنی یک میلیون برابر جرم خورشید .
دومین برداشت ما از سوال مربوط به حجم اشغالی سیاه چاله در فضا بود ، در واقع شعاع شوارتسشیلد (منظور همان شعاع کره ی افق رویداد است) و جرم یک سیاه چاله در تناسب نسبت به هم قرار دارند اگر جرم سیاه چاله ای 10 برابر سیاه چاله ی دیگر باشد شعاع شوارتسشیلد آن هم 10 برابر آن یکی است برای مثال اگر جرم سیاه چاله ای به اندازه ی جرم خورشید باشد شعاع شوارتسشیلد آن 3 کیلومتر خواهد بود یا به ترتیب سیاه چاله هایی که 10 برابر و 1 میلیون برابر جرم منظومه ما جرم دارند(سیاه چاله ی واقع در مرکز کهکشان ما) دارای شعاع 30 کیلومتر و 3 میلیون کیلومتر هستند . 3 میلیون کیلومتر شعاع به نظر ما بسیار زیاد می آید ولی در واقع در مقابل استاندارد های موجود شعاع زیاد بزرگی هم محسوب نمی شود برای مثال خورشید ما دارای شعاع 700000 کیلومتر است و سیاه چاله های پر جرم تر شعاعی به اندازه ی 4 برابر شعاع خورشید دارند .

تبدیل ستارگان بزرگ به سیاهچاله‌
بر سر ستاره در حال مرگی که بیش از ۱.۴ برابر خورشید است چه می‌‌آید؟ حتی نیروی قوی نیز نمی‌تواند سرعت فرو پاشی درونی آن را متوقف سازد. و این ستاره کاملاً فرو می‌‌پاشد و از مرحله ستاره نوترونی فراتر رفته و حتی به یک شی کوچک‌تر و چگال تر یعنی سیاهچاله‌ تبدیل می‌‌شود.اگر هر جسم را به اندازه شعاع شوارتز شیلد منقبض کرد ان به یک سیاه چاله تبدیل میشود شعاع شوارتز شیلد زمانی ایجاد می شود که سرعت گریزه از جاذبه به سرعت نور برسد
فروپاشی کامل به معنای آن نیست که سیاهچاله‌ از روی صفحه جهان محو می‌‌شود. همان طور که به‌وسیله اینشتین توصیف شده است ساختار فضا- زمان فرو پاشی بی پایان را منتفی می‌‌کند و به جای آن یک انحنای غیر مادی، نامرئی و واقعی فضا را به وجود می‌‌آورد. یک سیاهچاله‌ را می‌‌توان به مرد نامرئی سنگین وزنی تشبیه کرد که روی یک نیمکت نشسته است. او دیده نمی‌شود ولی وزن او در نیمکت فرورفتگی ایجاد می‌‌کند.
سیاهچاله‌ برای فیزیکدانان نظری چیز تازه‌ای نیست. در سال ۱۹۳۹ج. اوپنهایمرو هارتلند و اس. اشنایدر برای نخستین بار سیاهچاله‌ها را به عنوان نتیجه‌ای از نسبیت عمومی پیشنهاد کردند ولی در آن زمان برای تشخیص آنها هیچ راه معلومی وجود نداشت. اما با پیشترفت اخیر اخترشناسی رادیویی و کشف علائم رادیویی توضیح ناپذیر از اعماق فضا، سیاهچاله‌ها به صورت موضوع بسیار مهم اختر‌شناسی درآمده اند. دانشمندان معتقدند که این اشیای نظری پدیده‌های با انرژی فوق العاده چون اختر نماها و تپ اخترها می‌‌توانند نقشی داشته باشند. سیاهچاله‌ها و ستارگان نوترونی تنها اشیای شناخته شده در فیزیک هستند که برای انجام مشاهده‌های اخترشناختی روی چنان فرستنده‌های بسیار نیرومند تشعشع، به اندازه کافی فشرده و پر جرمند.

ویژگی سیاهچاله‌ها
فیزیکدانان به یاری تجهیزات کوچک، توصیف نسبتاً جامعی از سیاهچاله‌ها به دست داده اند. به باور دکتر جان ویلر و دکتر رئو روفینی از دانشگاه پرینستون سیاهچاله‌ها اندازه و شکلی به مفهوم قراردادی آن ندارند اما آنها در محدوده یک قطر ۱۵ کیلومتری عمل می‌‌کنند. سیاهچاله‌ها جرمهای متفاوتی بین جرم خورشید و صد میلیون برابر جرم خورشید دارند. سیاهچاله‌ها مثل گرداب عمل می‌‌کنند. هر جرم با انرژی سرگردانی که به یک سیاهچاله‌ نزدیک شود (در داخل فاصله معینی که افق آن خوانده می‌‌شود) بطور مقاومت ناپدیری به درون گرداب، که همان سیاهچاله‌، است کشیده می‌‌شود. نیروهای کشندی شدید درون سیاهچاله‌ها ماده را در یک سمت می‌‌کشد و منبسط می‌‌کند و در سمت دیگر می‌‌فشرد و خرد می‌‌کند. تا آن که آن ماده به کلی تجزیه و جزء فضای خمیده و سیاهچاله‌ شود.
خواص دیگر سیاهچاله‌ها از این هم عجیب تر است. زمان و مکان خصوصیات خود را در درون ستاره کاملاً فرو پاشیده ردو بدل می‌‌کنند. هر شی در شرایط عادی اندازه خود را نگه می‌‌دارد ولی نمی‌تواند از عمر فیزیکی بگریزد. در درون سیاهچاله‌ بر اشیا عمری نمی‌گذرد، ولی مداوماً کوچک‌تر می‌‌شوند. مشاهده کنندگان سیاهچاله‌ از فاصله مطمئن و ایمنی نمی‌توانند واقعاً آن را ببیند، زیرا نور مانند شکلهای دیگر انرژی، تحت تأثیر مکش سیاهچاله‌ است. همچنانکه نور به درون آن کشیده می‌‌شود، به طور بی پایانی به انتهای قرمز طیف رنگها تغییر مکان می‌‌دهد و سیاهچاله‌ را سیاه و بنابراین نامرئی می‌‌کند. اگر سیاهچاله‌ها اندکی مرئی بودند، مشاهده کنندگان، این ستارگان را درست آن گونه که پیش از فروپاشی هزاران میلیون سال پیش رخ داده بود می‌‌دیدند. علت آن است که وقتی ستاره به سیاهچاله‌ تبدیل می‌‌شود، نسبت به ناظران بیرونی بی درنگ گذشت زمان در آن متوقف می‌‌شود. به عقیده دکتر ویلر و دکتر روفینی (علائم و اطلاعات مربوط به مرحله‌های بعدی فرو پاشی هرگز نمی‌گریزند، بلکه در فرو پاشی خود هندسه (زمانی و مکانی) درگیر می‌‌شوند.)

تعداد سیاهچاله‌ها در جهان
به عقیده ای.جی.دابلیو. کامرون از دانشگاه یشیوا ممکن است جهان پر از سیاهچاله‌ باشد. نظریه کیهان‌شناسی پیش بینی می‌‌کند که جهان شامل مقدار مشخصی ماده است. اما اخترشناسان از مشاهده هایشان استنباط کرده‌اند که تقریباً ماده به اندازه کافی وجود ندارد تا این پیش بینی‌ها را عملی سازد. ماده مشاهده شده به اندازه قابل ملاحظه‌ای کمتر از ماده پیش بینی شده است. دکتر کامرون بر آن است که ماده گمشده ممکن است به وسیله شمار زیادی سیاهچاله‌ بلعیده شده باشد.
تاریخ شیمیایی جهان نشان می‌‌دهد که نخستین ستارگانی که تشکیل شده‌اند بسیار بزرگ بوده‌اند و انتظار می‌‌رود به سیاهچاله‌ها تبدیل شوند. با قطعیت نمی‌توان گفت که همه ستارگان ناگزیر به سیاهچاله‌ها مبدل می‌‌شوند. دانشمندان نشان داده‌اند که ستارگان نا متقارن ستارگانی که تقارن کروی تقریباً کامل ندارند به این سرنوشت دچار می‌‌شوند. اما به عقیده وای. ب. زلدوویچ فیزیکدانان شوروی و گروه انگلیسی استیون هاوکینگ، راجر بن روز و روبرت چراک، عدم تقارن شکلی کوچک، یک ستاره بزرگ را نجات نخواهند داد.

آشکارسازی سیاهچاله‌ها
یک از راههای کشف سیاهچاله‌ها استفاده از امواج گرانشی است که هنگام فروپاشی گسیل می‌‌دارند. هر جرم اختری از حیث شکل نامتقارن تششع ممکن است یک منبع قابل اکتشاف مشخص به وجود آورد. جوزف وبر از دانشگاه مریلند، پیش کسوت رشته تشعشع گرانشی، رویدادهای زیادی را کشف کرده است که حاکی از ویرانی وسیع ماده در جهان، از راه فروپاشی گرانشی است. کارافزار او عبارت است از آنتن‌های آلومینیومی، ابزاری که به‌وسیله سیمهایی در داخل اتاقهای حفاظ داری آویزانند. این کار افزار او قادر به کشف سیاهچاله‌ است، اما متاسفانه این کار را نمی‌تواند به دقت انجام دهد.

سیاهچاله ماشینی برای سفر به زمان

اگر یک ستاره چند برابر خورشید باشد و همه سوختش را بسوزاند، از آنجا که یک نیروی جاذبه قوی دارد لذا جرم خودش در خودش فشرده می شود و یک حفره سیاه رنگ مثل یک قیف درست می کند که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد طوری که حتی نور هم نمی تواند از آن فرار کند. اما این حفره ها بر دو نوع هستد. یک نوعشان نمی چرخند لذا انتهای قیف یک نقطه است. در آنجا هر جسمی که به حفره مکش شده باشه نابود میشود. اما یک نوع دیگر سیاهچاله نوعی است که در حال دوران است و برای همین ته قیف یک قاعده داره که به شکل حلقه است. مثل یک قیف واقعی است که ته آن باز است. همین نوع سیاهچاله است که می تواند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشد. انتهای قیف به یک قیف دیگر به اسم سفید چاله می رسد که درست عکس آن عمل می کند. یعنی هر جسمی را به شدت به بیرون پرتاب می کند. از همین جاست که می توانیم پا به
زمان ها و جهان های دیگر بگذاریم.




اگر در سیاهچاله بیفتیم چه اتفاقی می افتد؟
فرض کنید سوار بر فضا پیمای خود به طرف سیاهچاله ای که میلیون برابر خورشید جرم دارد و در مرکز کهکشان ما قرار دارد ،حرکت می کنید .(واقعا جای بحث دارد که آیا در مرکز کهکشان ما سیاهچاله وجود داشته باشد،فرض کنید چنین چیزی باشد.) در فاصله بسیار دوری از سیاهچاله موشک خود را خاموش کنید.چه اتفاقی می افتد؟ اوایل شما هیچ نیروی گرانشی احساس نمی کنید،ز یرا در حال سقوط آزاد هستید.همه اعضای بدن شما و فضا پیما به طور یکسانی کشیده می شوند. به خاطر همین احساس بی وزنی می کنید. (این واقعا همان چیزی است که برای فضا نوردان در مدار زمین اتفاق می افتد.حتی اگر نیروی گرانش فضا نورد را به طرف زمین بکشد،هیچ نیروی گرانشی احساس نمی کند.زیرا همه چیز به طور یکسانی کشیده می شود).همچنان که به مرکز سیاهچاله نزدیک می شوید احساس نیروی گرانش کشندی می کنید.فرض کنید که پا های شما نسبت به سرتان به مرکز سیاهچاله نزدیکتر باشند.با نزدیک شدن شما به مرکز سیاهچاله نیروی گرانش بیشتر وبیشتر می شود ،بنا براین پاهایتان نسبت به سرتان تحت تا ثیر نیروی گرانش بیشتری قرار می گیرند،بنابراین احساس کشیدگی می کنید.(این همان نیروی کشندی است و شبیه همان نیرویی است که باعث جزر و مد روی کره زمین می شود).همچنان که به مرکز نزدیک و نزدیکتر می شوید این نیرو قوی و قوی تر می شود،و سر انجام باعث پاره شدن بدن شما می شود.برای سیاهچاله های بزرگی مانند این سیاهچاله ای که در آن افتاده اید ،نیروی کشندی تا حدود ششصد هزار کیلومتر (km600000)دورتر از مرکز آن قابل توجه نیست. اگر در سیاهچاله کوچکتری می افتادید ،مثلا سیاهچاله ای که جرم آن در حدود جرم خورشید است ،در شش هزارکیلومتری(km6000) مرکز سیاهچاله ،نیروی جزر ومدی شما را تحت تاثیر قرار می دهد،وخیلی قبل از آنکه از افق سیاهچاله عبور کنید،بدن شما را پاره می کند.(به خاطر همین سیاهچاله بزرگی را فرض کردیم ،چون می خواستیم حد اقل تا زمانی که به داخل سیاهچاله وارد شوید زنده بمانید). شما در زمان سقوط چه چیزی را مشاهده می کنید؟با کمال تعجب چیز خاصی نمی بینید.تصویر اشیای دور ممکن است به دلایل ناشناسی کج شوند،چون گرانش سیاهچاله نور را به طرف خود می کشد؛ این درون سیاهچاله اتفاق می افتد.هنگامی که شما از پیرامون سیاهچاله عبور می کنید تصویر اشیاء خارجی را می بینید،زیرا نور اشیاءخارجی هنوز به شما می رسد.هیچ کس از بیرون نمی تواند شما را ببیند،زیرا نور پراکنده از شما نمی تواند از گرانش سیاهچاله بگریزد. این سفر شما چقدر طول می کشد؟ بستگی دارد که از کجا (چقدر دورتر)شروع کرده باشید. فرض کنید در حال سکون از جایی شروع کنید که ده برابر شعاع سیاهچاله باشد.پس برای سیاهچاله ای که میلیون برابر خورشید جرم دارد ،حدود هشت دقیقه طول می کشد تا به آنجا برسید.بعد از آنکه این فاصله را پیمودید،فقط هفت ثانیه طول می کشد که شما با نقطه تکین برخورد کنید.این زمان بستگی به اندازه سیاهچاله دارد .بنا بر این اگر در سیاهچاله کوچکتری بیفتید زمان مرگ شما زود تر فرا می رسد.بعد از آنکه از افق سیاهچاله عبور کردید در هفت ثانیه باقیمانده ممکن است وحشت کنیدو نا امیدانه تمام تلاش خود را بکنید و موشک خود را روشن کنید تا از این نقطه تکین دور شوید.متا سفانه،بی فایده است چون نقطه تکین جلوی شما قرار دارد و هیچ راهی برای دور شدن از آن وجود ندارد.در حقیقت به سختی می توانید موشکتان را روشن کنید و به زودی با نقطه تکین برخورد می کنید.تجربه خوبی است به شرطی که برگردید و از ادامه مسافرت لذت ببرید.
منابع : دانشنامه ویکی پدیا – دانشنامه رشد – parssky – مجله نجوم


Sunday 2 September 2007

منطقه ای خالی از ماده




دانشمندان مکاني در جهان يافته‌اند که چيزي در آن وجود ندارد. اين حباب خالي از ماده٬ اندازه‌ي بزرگي دارد و اين موجب شگفتي شده است. خصوصيت عجيب ديگر٬ تفاوت تابش ‌پس زمينه‌ي کيهاني در اين ناحيه٬ با ساير نقاط آسمان است. طبق نظریه‌ی انفجار بزرگ موج عظیمی از انفجار اولیه‌ی عالم در گیتی پخش شده است. با توجه به قدرت اولیه‌ی این موج و سن و وضعیت فعلی جهان، دانشمندان با محاسبات ریاضی پیش بینی کردند که موج حاصل از آن بعد از این همه سال باید در طول موج‌های خاصی از امواج رادیویی در حال انتشار باشد.
در همان ایام که این پیش بینی صورت گرفت به صورت اتفاقی در یک ایستگاه رادیویی٬ نویزی روی باند رادیویی خاصی آشکار شد. نویزی مرموز که از همه جهت به یک اندازه‌ی ثابت می‌آمد. با تطبیق این دو با هم مشخص شد که امواج حاصل از انفجار اولیه به راستی وجود دارند و نام آن را «امواج پس زمینه ی کیهانی» (CMB) نهادند. در واقع می‌توان گفت که پس زمینه‌ی کیهانی، تصویری از دوران کودکی کیهان به ما می‌دهد. تصویری از کودکی جهان در زمانی که تنها چند هزار سال سن دارد. به تازگی دانشمندان دانشگاه مینسوتا مقاله‌ای در نشریه‌ی «استروفیزیکال» (Astrophysical Journal) منتشر کردند و توضیح دادند که حبابی خالی از هر چیز را در کیهان کشف کرده‌اند. خالی از هر گونه ماده مانند کهکشان، سحابی، سیاهچاله و حتی خالی از ماده‌ي تاریک.
در این بررسی که در آن از «آرایه‌ی عظیم تلسکوپ‌های رادیویی» (VLA) استفاده شد، دانشمندان به اختلاف دمایی اندکی در محدوده‌ی خاصی از پس زمینه‌ی کیهانی برخوردند. VLA قادر است اختلاف دمایی در حدود یک میلیونیوم درجه‌ی سانتیگراد را آشکار کند. فاصله ی این حباب خالی از ما نزدیک به یک میلیارد سال نوری است. برخورد با چنین بخش‌های «خالی» چندان دور از انتظار نبود اما ابعاد این حباب خیلی بزرگ است. چنان عظیم که در هیچیک از شبیه سازی‌های کامپیوتری٬ مشابه آن پیش بینی نمی‌شد و این باعث شگفتی همگان شده است.
این یافته‌ها در پروژه ی «بررسی تمام آسمان» با آرایه ی عظیم VLA در قالب طرح NVSS به دست آمده است. در این بررسی٬ دانشمندان به صورت اتفاقی به کم شدن معنادار تعداد کهکشان‌های واقع در منطقه‌ای از صورت فلکی «نهر» برخوردند. با بررسی این ناحیه به وسیله‌ی ماهواره ی WMAP در سال ۲۰۰۴ در طول موج پس زمینه‌ی کیهانی، این نتیجه به دست آمد که بخشی کم انرژی منطبق بر آنچه VLA یافته بود در آن منطقه قرار دارد. به این دلیل نام این منطقه را «لکه ی سرد» (WMAP cold spot) گذاشته اند. به نظر می‌رسد عامل اختلاف سطح انرژی در پس زمینه‌ی کیهانی در این منطقه٬ نبود ماده باشد.
فوتون‌های پس زمینه‌ی کیهانی می‌توانند با قرار گرفتن در میدان‌های گرانشی عظیم مجموعه‌هایی مثل کهکشان‌ها یا خوشه‌های کهکشانی، نیرو گرفته و با انرژی بیشتری به طی مسیر خود ادامه دهند. مانند آنچه در حرکت «قلاب سنگی»، فضاپیماها برای انرژی گرفتن و پرتاب به سوی مرزهای دور منظومه‌ی خورشیدی از انرژی گرانشی سیارات بزرگ استفاده می‌کنند. پس آن بخش‌هایی از تابش پس زمینه‌ی کیهانی که سطح انرژی بالاتری دارند می‌توانند نشان دهنده‌ی مکان‌هایی با تراکم جرمی بالا باشند.
اما حالت دوم دقیقا معکوس حالت بالا است. انرژی تاریک نقش یک منبع گرانشی معکوس را بازی می‌کند و تاثیری عکس روی فوتون‌های پس زمینه‌ی کیهانی می‌گذارد. در نتیجه فوتون‌هایی که از بخش‌های با توزیع عادی مواد می‌آیند انرژی بیشتری دارند. به همین صورت فوتون‌هایی که از منطقه‌ای خالی از ماده عبور می‌کنند مقدار زیادی از انرژی خود را از دست می‌دهند.
پس منطقه‌ی شناسایی شده در این پروژه می‌تواند نشانگر بخشی خالی در کیهان باشد. منطقه ‌ای که در آن ماده - نه ماده‌ی شناخته شده و نه ماده‌ی تاریک – وجود ندارد. حبابی خالی از همه چیز در عالم یا به قولی دیگر حفره‌ای خالی از هر چیز. کمتر از یک دهه است ما از روند شتابدار گسترش عالم خبرداریم و همچنین مدت زمان کمی از کشف انرژی تاریک می‌گذرد. انرژی تاریک هنوز به درستی شناخته نشده و خواص و تاثیرات آن را نمی دانیم. بررسی چنین پدیده‌هایی می‌تواند به افزایش دانش و آگاهی ما در زمینه‌ی انرژی تاریک و انبساط جهان و در نهایت شناخت بهتر جهان بیانجامد. پروژه‌های تحقیقاتی اینچنین دانش ما را نسبت به جهان افزایش می‌دهد.
منابع: Sky and Telescope - Astronomy – nojum.ir

کار همراه با درآمد در اینترنت